فیک شوگا
فیک شوگا
گذر سال
پارت ۱۸
.
.
داشت به سمت در میرفت که جیمین در رو واکرد و با یک بطری یک لیوان وارد اتاق شد
جیمین:کجا میری شوگا
شوگا:میرم پیش تهیونگ بهش میگم که ا.ت بهوش اومده
جیمین:خو اوکی
و رفت
جیمین اومد نزدیکم دگمه زیر تخت رو زد و تخت کمی بلند تر شد طوری که بتونم بشینم
جیمین:بیا این آب رو بخور تشنگیت برطرف شه
ا.ت:باشه
بعد از خوردن
ا.ت:جیمین یچیزی ازت بپرسم بهم میگی
جیمین:یا خدا بپرس
ا.ت: چرا شوگا کارای مشکوک انجام میده خیلی برام جای سواله یهو غیب میشه یهو پیداش میشه...
جیمین:ببین ا.ت من به شوگا قول دادم به هیچکس جز خودش چیزی نگم ولی... حالا به تو میگم ....
گوش کن... شوگا یک مافیاست
کلمه مافیا رو که شنیدم چشام گرد شد مافیا...مافیا....مافیا... و یهو حرفای بالا یادم اومد
پدر ا.ت:ببین دخترم همینطوری که میدونی من مافیاام... برادر تومیشناسن و در معرض خطر هست و نمیتونه مافیا بشه بعد از من جانشین من تو هستی و سعی کن از برادرت خودت و مادرت محافظت کنی
جیمین:میدونم خیلی برا تعجب اوره ولی هم من و هم شوگا هردونفرمون مافیاییم ولی گوش کن اگه کسی بفهمه مارو میکشن مخصوصا مافیا های دیگه ...
وقتی گفت مافیا های دیگه یعنی من ...من جانشین پدرم هستم و یک مافیا یعنی ... یعنی ... من دشمن شوگا و جیمین هستم ...
مغزم دوباره سوت کشید به جیمین نگاه کردم قشنگ میشد قیافه نگرانشو دید ولی قبلش یه چیزی گفت:
الان فقط تو و تهیونگ از موضوع ما خبر دارین
راست میگه تهیونگ نمیدونه که بابا مافیاست حتی نمیدونه که من مافیاام نه ....نکنه تهیونگ قربانی این ماجرا بشه هرچی نباشه پدرم بزرگترین مافیای کل جهانه و من هم میشم بزرگترین مافیای جهان نه من نمیزارم تهیونگ قربانی این ماجرا بشه ولی صبر کن باید بفهمم که شوگا و جیمین رده چند هستن
خب الان
گذر سال
پارت ۱۸
.
.
داشت به سمت در میرفت که جیمین در رو واکرد و با یک بطری یک لیوان وارد اتاق شد
جیمین:کجا میری شوگا
شوگا:میرم پیش تهیونگ بهش میگم که ا.ت بهوش اومده
جیمین:خو اوکی
و رفت
جیمین اومد نزدیکم دگمه زیر تخت رو زد و تخت کمی بلند تر شد طوری که بتونم بشینم
جیمین:بیا این آب رو بخور تشنگیت برطرف شه
ا.ت:باشه
بعد از خوردن
ا.ت:جیمین یچیزی ازت بپرسم بهم میگی
جیمین:یا خدا بپرس
ا.ت: چرا شوگا کارای مشکوک انجام میده خیلی برام جای سواله یهو غیب میشه یهو پیداش میشه...
جیمین:ببین ا.ت من به شوگا قول دادم به هیچکس جز خودش چیزی نگم ولی... حالا به تو میگم ....
گوش کن... شوگا یک مافیاست
کلمه مافیا رو که شنیدم چشام گرد شد مافیا...مافیا....مافیا... و یهو حرفای بالا یادم اومد
پدر ا.ت:ببین دخترم همینطوری که میدونی من مافیاام... برادر تومیشناسن و در معرض خطر هست و نمیتونه مافیا بشه بعد از من جانشین من تو هستی و سعی کن از برادرت خودت و مادرت محافظت کنی
جیمین:میدونم خیلی برا تعجب اوره ولی هم من و هم شوگا هردونفرمون مافیاییم ولی گوش کن اگه کسی بفهمه مارو میکشن مخصوصا مافیا های دیگه ...
وقتی گفت مافیا های دیگه یعنی من ...من جانشین پدرم هستم و یک مافیا یعنی ... یعنی ... من دشمن شوگا و جیمین هستم ...
مغزم دوباره سوت کشید به جیمین نگاه کردم قشنگ میشد قیافه نگرانشو دید ولی قبلش یه چیزی گفت:
الان فقط تو و تهیونگ از موضوع ما خبر دارین
راست میگه تهیونگ نمیدونه که بابا مافیاست حتی نمیدونه که من مافیاام نه ....نکنه تهیونگ قربانی این ماجرا بشه هرچی نباشه پدرم بزرگترین مافیای کل جهانه و من هم میشم بزرگترین مافیای جهان نه من نمیزارم تهیونگ قربانی این ماجرا بشه ولی صبر کن باید بفهمم که شوگا و جیمین رده چند هستن
خب الان
۲.۸k
۱۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.