p24
"نیکو"
بیرون قصر نشسته بودم...دور از سر و صدا..دور از شلوغی...
نفس راحتی کشیدم
نیکو : به این میگن ارامش
واندرر : اااااااااا~
صدای چیه؟
واندرر : اااااااااااا~
یدفه دیدم یه چیزی افتاد روم
نیکو : اخ...ای ای ایییی
واندرر : اخخخ
اوه..اون..واندرره
نشستم
نیکو : هی..حالت خوبه؟
واندرر : اوه..نه نه خوب نیستم!!!!
نیکو : چرا داد میزنی؟
واندرر : منو از مامانم قایم کن
معرفی واندرر____
واندرر
سن : ۱۵
قد : ۱۵۳
تایپ : ENTP
__________
نیکو : قایمت کنم؟..از مامانت؟
واندرر : توضیح میدم فقط قایمم کن
شوگن : واندرر"عصبی"
اوه..اوناهاش
معرفی شوگن____
ریدن شوگن
نسبت : مادر واندرر
سن : ۳۷
تایپ : INTJ
____________
چه خوشگلم هست...
شوگن : اوه...
اوه اومد
شوگن : میگم..احیانا یه پسر فضول نیم وجبی رو اعصاب ندیدی؟
اوه..چه ویژگی هایی راجب پسرش دیده
شوگن : قدش کوتاهه همیشه سر و صدا راه میندازه با دوری..
نیکو : اوه..میدونم کی رو میگین بانو شوگن..اما اونو ندیدم
شوگن :"عصبی" هوففف فقط تورو گیر بندازم دمار از روزگارت درمیارم(خطاب به واندرر)
اوه چه مامان عصبیی
_______
واندرر : رفت؟"زیر دامن نیکو"
نیکو : اره رفت
از زیر دامنم در اومد و بغلم کرد
واندرر : قربون دستت دختررر...اگه گیرم بندازه مطمئنم صد در صد منو میکشه
چه کیوته
نیکو : برای چی اون وقت؟
واندرر : تو جمع گفتم م*مه میخوام
نیکو :اوهه
فک کنم پسرا این دوره زمونه همشون منحرفن
واندرر : من فقط داشتم شوخی میکردم بعد دوری انگشترمو هم پس نداد
نیکو : میگما..چند سالته؟
واندرر : ۱۵
نیکو : اوه. پس یکم بزرگی..
واندرر :...هاننن..خیلی هم قدم بلنده دلتم بخواد!
نیکو :"خنده"
واندرر:"سرخ"
نیکو : میخوای برگردی به قصر؟
واندرر : چطور برگردم اخه وقتی یه هیولا اون توعه(مامانشو میگه)
نیکو : خب پس..میخوام برم یکم سمت بازار عالیجناب بهم پول داد
واندرر: پس منم میام..
بیرون قصر نشسته بودم...دور از سر و صدا..دور از شلوغی...
نفس راحتی کشیدم
نیکو : به این میگن ارامش
واندرر : اااااااااا~
صدای چیه؟
واندرر : اااااااااااا~
یدفه دیدم یه چیزی افتاد روم
نیکو : اخ...ای ای ایییی
واندرر : اخخخ
اوه..اون..واندرره
نشستم
نیکو : هی..حالت خوبه؟
واندرر : اوه..نه نه خوب نیستم!!!!
نیکو : چرا داد میزنی؟
واندرر : منو از مامانم قایم کن
معرفی واندرر____
واندرر
سن : ۱۵
قد : ۱۵۳
تایپ : ENTP
__________
نیکو : قایمت کنم؟..از مامانت؟
واندرر : توضیح میدم فقط قایمم کن
شوگن : واندرر"عصبی"
اوه..اوناهاش
معرفی شوگن____
ریدن شوگن
نسبت : مادر واندرر
سن : ۳۷
تایپ : INTJ
____________
چه خوشگلم هست...
شوگن : اوه...
اوه اومد
شوگن : میگم..احیانا یه پسر فضول نیم وجبی رو اعصاب ندیدی؟
اوه..چه ویژگی هایی راجب پسرش دیده
شوگن : قدش کوتاهه همیشه سر و صدا راه میندازه با دوری..
نیکو : اوه..میدونم کی رو میگین بانو شوگن..اما اونو ندیدم
شوگن :"عصبی" هوففف فقط تورو گیر بندازم دمار از روزگارت درمیارم(خطاب به واندرر)
اوه چه مامان عصبیی
_______
واندرر : رفت؟"زیر دامن نیکو"
نیکو : اره رفت
از زیر دامنم در اومد و بغلم کرد
واندرر : قربون دستت دختررر...اگه گیرم بندازه مطمئنم صد در صد منو میکشه
چه کیوته
نیکو : برای چی اون وقت؟
واندرر : تو جمع گفتم م*مه میخوام
نیکو :اوهه
فک کنم پسرا این دوره زمونه همشون منحرفن
واندرر : من فقط داشتم شوخی میکردم بعد دوری انگشترمو هم پس نداد
نیکو : میگما..چند سالته؟
واندرر : ۱۵
نیکو : اوه. پس یکم بزرگی..
واندرر :...هاننن..خیلی هم قدم بلنده دلتم بخواد!
نیکو :"خنده"
واندرر:"سرخ"
نیکو : میخوای برگردی به قصر؟
واندرر : چطور برگردم اخه وقتی یه هیولا اون توعه(مامانشو میگه)
نیکو : خب پس..میخوام برم یکم سمت بازار عالیجناب بهم پول داد
واندرر: پس منم میام..
۳.۱k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.