وانشات
#یونکوک
ملاقات بیرون از محل برگزاری کلاس موسیقی با اساتید ممنوع بود؛ اما وقتی جونگکوک پیامی از استاد پیانوش برای ملاقاتی توی کافهی چوبی محلشون دریافت کرد، بدون حرفی پذیرفت.
چند دقیقهای میشد که روبهروی هم نشسته بودن و با اومدن سفارششون، هنوز نگاه خیرهی یونگی از روش برداشته نشده بود. جونگکوک برای شکستن این سکوت سرش رو پایین انداخت و گفت:
"استاد مین برای چی میخواستید من رو ببینید؟"
"تا حالا شده حس کنی یکی الهامبخش زندگیت شده جونگکوک؟"
"چطور استاد؟"
"قطعهی جدیدی که نوشتم رو گوش دادی درسته؟ چیزی که توی آخرین جلسه برات نواختم."
"بله و فوقالعاده بود استاد."
"باید بدونی که اون رو برای فرد الهامبخش زندگیم نوشتم و افراد زیادی بهش گوش ندادن."
"چه فرد خوشبختیه این آدم پس استاد مین! میدونید که خیلیها بهخاطر کراشی که روی شما دارن فقط توی کلاسهاتون شرکت میکنن، نه علاقه به موسیقی؟"
یونگی خندید و گفت:
"تو چی؟ تو هم بهخاطر کراشت روی من توی کلاسهام شرکت میکنی؟"
"آه نه استاد! این چه حرفیه..."
"اما من خوشحال میشدم دلیل تو هم همین باشه جونگکوک. اون فرد الهامبخش که بهت گفتم... اون تویی."
یونگی با نگاه متعجب جونگکوک، ترجیح داد سکوت کنه تا بفهمه تصمیمش چیه. قراره بپذیرتش یا ردش خواهد کرد؟!
.....
ملاقات بیرون از محل برگزاری کلاس موسیقی با اساتید ممنوع بود؛ اما وقتی جونگکوک پیامی از استاد پیانوش برای ملاقاتی توی کافهی چوبی محلشون دریافت کرد، بدون حرفی پذیرفت.
چند دقیقهای میشد که روبهروی هم نشسته بودن و با اومدن سفارششون، هنوز نگاه خیرهی یونگی از روش برداشته نشده بود. جونگکوک برای شکستن این سکوت سرش رو پایین انداخت و گفت:
"استاد مین برای چی میخواستید من رو ببینید؟"
"تا حالا شده حس کنی یکی الهامبخش زندگیت شده جونگکوک؟"
"چطور استاد؟"
"قطعهی جدیدی که نوشتم رو گوش دادی درسته؟ چیزی که توی آخرین جلسه برات نواختم."
"بله و فوقالعاده بود استاد."
"باید بدونی که اون رو برای فرد الهامبخش زندگیم نوشتم و افراد زیادی بهش گوش ندادن."
"چه فرد خوشبختیه این آدم پس استاد مین! میدونید که خیلیها بهخاطر کراشی که روی شما دارن فقط توی کلاسهاتون شرکت میکنن، نه علاقه به موسیقی؟"
یونگی خندید و گفت:
"تو چی؟ تو هم بهخاطر کراشت روی من توی کلاسهام شرکت میکنی؟"
"آه نه استاد! این چه حرفیه..."
"اما من خوشحال میشدم دلیل تو هم همین باشه جونگکوک. اون فرد الهامبخش که بهت گفتم... اون تویی."
یونگی با نگاه متعجب جونگکوک، ترجیح داد سکوت کنه تا بفهمه تصمیمش چیه. قراره بپذیرتش یا ردش خواهد کرد؟!
.....
۱.۲k
۱۸ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.