^سناریو هانما^ پارت ۸
^سناریو هانما^ پارت ۸
خندش گرفت و بلندم کرد و بردتم توی سالن و گذاشتتم روی مبل و فلشو ازم گرفت و تلویزیونو روشن کرد و فلشو گذاشت و فیلم پو*رنش شروع شد اولش پشمام به کل ریخت که دارم همچین فیلمی میبینم منو بلند کرد گذاشت وسط پاهاش و از پشت بغلم کرد و فیلم میدید اولش از کارش سرخ شدم ولی وقتی فهمید سرمو نوازش کرد و گفت :(
تاحالا همچین بانوی کیوتی روی پاهام نشسته بود)
فیلم شروع شد اولش فقط ی دبیرستان معمولی بود وقتی به وسطاش رسید داستان شروع شد درمورد ی پسر ۱۵ ساله که هو*رنی بود ولی پنهانش میکرد و اون عاشق ی دختر به اسمه انی میشه اونو توی حیاط پشتی گیر میاره و به دیوار میزنتش و لبشو خیلی وحشیانه میبو*سه که انی تح*ریک میشه و بلا بلا بلا.....
وقتی فیلم داشت بد میشد هانما پوکر بود ولی من داشتم سرخ و سرخ تر میشدم که هانما گفت :( اون داره با اون میک*نه تو چرا سرخ میشی)
ا.ت = اخه.....دختره....دختره لخته
هانما پوزخندی زد و اروم دستشو روی بدنم کشید و گفت:( میخوای امتحانش کنی)
ا.ت = چی رو امتحان کنم ؟
+س...ک....س....رو میگم
یکی زدم تو گوشش و روم افتاد و قل قلکم داد که یهو زنگ خونه خورد رفتم درو باز کردم که یک دختر پشت در بود ازم خواست که برم باهاش پشت در
اون دختره = تو یوکی رو کشتی
ا.ت = نه
اون دختر = من اکانه ام دوست یوکی
_پس چرا منو دوست داشت
+خفه شو من دوست دخترش نیستم فقط دوستشم همین اون الان توی کماعه میدونی دکتر گفته احتمال زنده بودنش خیلی کمه
اینم پارت ۸
موچی ها
بای :)
خندش گرفت و بلندم کرد و بردتم توی سالن و گذاشتتم روی مبل و فلشو ازم گرفت و تلویزیونو روشن کرد و فلشو گذاشت و فیلم پو*رنش شروع شد اولش پشمام به کل ریخت که دارم همچین فیلمی میبینم منو بلند کرد گذاشت وسط پاهاش و از پشت بغلم کرد و فیلم میدید اولش از کارش سرخ شدم ولی وقتی فهمید سرمو نوازش کرد و گفت :(
تاحالا همچین بانوی کیوتی روی پاهام نشسته بود)
فیلم شروع شد اولش فقط ی دبیرستان معمولی بود وقتی به وسطاش رسید داستان شروع شد درمورد ی پسر ۱۵ ساله که هو*رنی بود ولی پنهانش میکرد و اون عاشق ی دختر به اسمه انی میشه اونو توی حیاط پشتی گیر میاره و به دیوار میزنتش و لبشو خیلی وحشیانه میبو*سه که انی تح*ریک میشه و بلا بلا بلا.....
وقتی فیلم داشت بد میشد هانما پوکر بود ولی من داشتم سرخ و سرخ تر میشدم که هانما گفت :( اون داره با اون میک*نه تو چرا سرخ میشی)
ا.ت = اخه.....دختره....دختره لخته
هانما پوزخندی زد و اروم دستشو روی بدنم کشید و گفت:( میخوای امتحانش کنی)
ا.ت = چی رو امتحان کنم ؟
+س...ک....س....رو میگم
یکی زدم تو گوشش و روم افتاد و قل قلکم داد که یهو زنگ خونه خورد رفتم درو باز کردم که یک دختر پشت در بود ازم خواست که برم باهاش پشت در
اون دختره = تو یوکی رو کشتی
ا.ت = نه
اون دختر = من اکانه ام دوست یوکی
_پس چرا منو دوست داشت
+خفه شو من دوست دخترش نیستم فقط دوستشم همین اون الان توی کماعه میدونی دکتر گفته احتمال زنده بودنش خیلی کمه
اینم پارت ۸
موچی ها
بای :)
۹.۱k
۱۷ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.