پارت پنجم 🩵
پارت پنجم 🩵
فیلیکس با چه اجازه ای دست به دختر من میزنی
هیونجین :دخترت !
از کی تا حالا دختر دار شدی برادر
فیلیکس:اونش به تو ربط نداره دست ات رو میگیره و سمت خودش میکشوندش
ات :توی ذهن خودش فیلیکس روم غیرتی شده
درسته از اون موقع که پیش اون اومدم خوشحال ترم ولی هنوز کلی درد دارم
همون موقع اشک تو چشمام جمع شد
هیونجین :چرا داری گریه میکنی
فیلیکس:ات چرا داری گریه میکنی ازمن ناراحت شدی
ات :نه هیچی
فیلیکس دید لباس ات پشتش قرمز شده برای همین شنل خودش رو در آورد و انداخت پشتش گفت برات لباس آماده کردم
برو بپوش
ات:وقتی این حرکات رو میکنه احساس میکنم این لحظه ها آروم میشن (در ذهن )
فیلیکس:ات اتتتت
ات: بله باشه میرم میپوشم
ات میره تو اتاق و میبینه لباسش لک شده خجالت میکشه
ولباس جدید میپوشه
وقتی بیرون از اتاق میاد
فیلیکس محو لباسش میشه
.....
.....
.....
.....
.....
.....
.....
لایک کامنت گذاشته بشه 😂
فیلیکس با چه اجازه ای دست به دختر من میزنی
هیونجین :دخترت !
از کی تا حالا دختر دار شدی برادر
فیلیکس:اونش به تو ربط نداره دست ات رو میگیره و سمت خودش میکشوندش
ات :توی ذهن خودش فیلیکس روم غیرتی شده
درسته از اون موقع که پیش اون اومدم خوشحال ترم ولی هنوز کلی درد دارم
همون موقع اشک تو چشمام جمع شد
هیونجین :چرا داری گریه میکنی
فیلیکس:ات چرا داری گریه میکنی ازمن ناراحت شدی
ات :نه هیچی
فیلیکس دید لباس ات پشتش قرمز شده برای همین شنل خودش رو در آورد و انداخت پشتش گفت برات لباس آماده کردم
برو بپوش
ات:وقتی این حرکات رو میکنه احساس میکنم این لحظه ها آروم میشن (در ذهن )
فیلیکس:ات اتتتت
ات: بله باشه میرم میپوشم
ات میره تو اتاق و میبینه لباسش لک شده خجالت میکشه
ولباس جدید میپوشه
وقتی بیرون از اتاق میاد
فیلیکس محو لباسش میشه
.....
.....
.....
.....
.....
.....
.....
لایک کامنت گذاشته بشه 😂
۴.۵k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.