رمان
رمان
شب خاص
پارت ۷
(لبخند زد و رفت روی کاناپه دراز کشید همینطور نگاش میکردم)
+ نمیخوای بخوابی؟
- ها؟.... من؟.... اوم اره دارم میخوابم
( دراز کشیدم و خوابم برد صبح از خواب بیدار شدم و دیدم تهیونگ رفته از اتاق بیرون تهیونگ حس عجیبی بهم میداد خیلی دوست داشتنی بود برام رفتم پایین و دیدم توی اشپزخونس)
+ بلخره بیدار شدی؟....بیا بشین صبحانه بخوریم
- اره.... باشه
(رفتم پیشش نشستم و صبحانه خوردیم بعد صبحانه رفتم بالا توی اتاقم که لیا اومد)
& خانوم پارک ببخشید مزاحم شدم
- میتونی ا/ت صدام کنی
& اون ا/ت میخوام باهات حرف بزنم میشه؟
- بله چرا که نه بیا بشین
& ممنون
( اومد پیشم روی تخت نشست)
& ا/ت تو تهیونگو دوست داری؟
- چ... چی؟
& چند روزه دارم میبینمت همش بهش نگاه میکنی و لبخند میزنی
- عاممم.... خب راستش...
& نگران نباش میتونی بهم بگی( لبخند)
- خب اره فکر کنم ازش خوشم میاد
& واقعا؟.....خوبه
- اره( لبخند خجالت زده)
& خب من دیگه باید برم به کارام برسم
- باشه برو
& میبینمت( لبخند)
- اوهوم میبینمت( لبخند)
شب خاص
پارت ۷
(لبخند زد و رفت روی کاناپه دراز کشید همینطور نگاش میکردم)
+ نمیخوای بخوابی؟
- ها؟.... من؟.... اوم اره دارم میخوابم
( دراز کشیدم و خوابم برد صبح از خواب بیدار شدم و دیدم تهیونگ رفته از اتاق بیرون تهیونگ حس عجیبی بهم میداد خیلی دوست داشتنی بود برام رفتم پایین و دیدم توی اشپزخونس)
+ بلخره بیدار شدی؟....بیا بشین صبحانه بخوریم
- اره.... باشه
(رفتم پیشش نشستم و صبحانه خوردیم بعد صبحانه رفتم بالا توی اتاقم که لیا اومد)
& خانوم پارک ببخشید مزاحم شدم
- میتونی ا/ت صدام کنی
& اون ا/ت میخوام باهات حرف بزنم میشه؟
- بله چرا که نه بیا بشین
& ممنون
( اومد پیشم روی تخت نشست)
& ا/ت تو تهیونگو دوست داری؟
- چ... چی؟
& چند روزه دارم میبینمت همش بهش نگاه میکنی و لبخند میزنی
- عاممم.... خب راستش...
& نگران نباش میتونی بهم بگی( لبخند)
- خب اره فکر کنم ازش خوشم میاد
& واقعا؟.....خوبه
- اره( لبخند خجالت زده)
& خب من دیگه باید برم به کارام برسم
- باشه برو
& میبینمت( لبخند)
- اوهوم میبینمت( لبخند)
۱۷.۳k
۱۶ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.