رمان ~سکوت&شب~ پارت (۶)
رمان ~سکوت&شب~ پارت (۶)
ویو جانگ می :
رسیدم خونه
کلید انداختم و در و باز کردم و رفتم داخل
در و پشت سرم قفل کردم
کوپر و دیدم که توی آکواریوم خواب بود براش کمی غذا ریختم
آهی کشیدم
و باز هم شب سرم درد می کنه از هجوم خاطراتم
از اون شبی که مادرم ترکم کرد تا اون شبی که مورد تحقیر قرار گرفتم
یاد اون شب می افتم اون شب خیلی حالم خوب بود ولی یک تصادف باعث یک عمر پشیمانی من شد
کاش میشد وقتی که خوشحالم،
به عقربههای ساعت بگم:
یه دقیقه وایسین بذارین یه کوچولو بیشتر این شادی رو داشته باشم... بذارین یه دقیقه بیشتر حالم خوب باشه فقط این یه بار
بس نیست این همه فکر که کم کم قطره های باران به پنجره خورد و صدایشان کل سکوت خانه را شکست
الان فقط حس یه کبریت رو دارم حس کبریتی که روشن شده ولی آب ریختن روش و داره از بین میره و دیگه نمیتونه روشن بشه
بعضی از خاطرات از بین نمیرن فقط در ذهن عقب مان خاک میشن
درست اون شب تصادف و یادم نیست ولی یادم میاد توی خیابون یک آدم مست سوار ماشین بود و بعدش و یادم نیست نمیدونم چجوری ولی خاک های روی خاطراتم رو باید بزنم کنار تا واضح بشن ولی نمیدونم چجوری......
ادامه دارد.....
حیح 😅 یه ذره راجب جانگ می بدونیم
ویو جانگ می :
رسیدم خونه
کلید انداختم و در و باز کردم و رفتم داخل
در و پشت سرم قفل کردم
کوپر و دیدم که توی آکواریوم خواب بود براش کمی غذا ریختم
آهی کشیدم
و باز هم شب سرم درد می کنه از هجوم خاطراتم
از اون شبی که مادرم ترکم کرد تا اون شبی که مورد تحقیر قرار گرفتم
یاد اون شب می افتم اون شب خیلی حالم خوب بود ولی یک تصادف باعث یک عمر پشیمانی من شد
کاش میشد وقتی که خوشحالم،
به عقربههای ساعت بگم:
یه دقیقه وایسین بذارین یه کوچولو بیشتر این شادی رو داشته باشم... بذارین یه دقیقه بیشتر حالم خوب باشه فقط این یه بار
بس نیست این همه فکر که کم کم قطره های باران به پنجره خورد و صدایشان کل سکوت خانه را شکست
الان فقط حس یه کبریت رو دارم حس کبریتی که روشن شده ولی آب ریختن روش و داره از بین میره و دیگه نمیتونه روشن بشه
بعضی از خاطرات از بین نمیرن فقط در ذهن عقب مان خاک میشن
درست اون شب تصادف و یادم نیست ولی یادم میاد توی خیابون یک آدم مست سوار ماشین بود و بعدش و یادم نیست نمیدونم چجوری ولی خاک های روی خاطراتم رو باید بزنم کنار تا واضح بشن ولی نمیدونم چجوری......
ادامه دارد.....
حیح 😅 یه ذره راجب جانگ می بدونیم
۵.۶k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.