نمیدونم پارت چند
یوری:ات حالا که ایدل شدی قطعا فیلیکسو میبینی میدونم قبلا بهت گفته بودم ا.ت نمیتونی اینو از همه پنهان کنی بعدا مشکل میشه هااا
ا.ت. نه نه تو نگران نباش حالا هم کپه ی مرگتو بزار که ایشالله برنداریی
یوری.خوردیمون
ا.ت.من گه نمیخورم
یوری. ننننن[اداشو درمیاره]
ا.ت.مرض عنینه
ویو اسکیز[بلخرهههه]
چان.بچه هااا بیاین
هیون.چیشدههه گایز فضای مجازیو دیدین؟
سونگمین.نه
فیلیکس.چیشده مگه
چان .بنگتن باز ترکونده
چانگبین.واو مگه چیکار کرده
لینو.چان نگو که عضو جدید؟
چان.دقیقاااااا
همه.چیییی
چان.اره دیگه
جونگین.حاله کیه
چان.دقیق نمیدونم ولی اسمش ا.تس
فیلیکس و هیون و چانگبین.چیییییی[داد]
چان.چیشدهههه
]یه توضیح هیون و چانگبین قضیه ات و میدونن که خواهر فیلیکسه[
هیون.بدبخت شدیم[زیر لب]
یهو فیلیکس با سرعت زیادی زد بیرون از خونه
جیسونگ.عه کجا رفتتت
هیون .چانگبین بدو بدو بریم
هیون و چانگیبن هم راه افتادن اونا میدونستن فیلیکس داره کجا میره پس به دنبال فیلیکس افتادن کم کم رسیدن به جایی که فیلیکس رفته بود و با چیزی مواجه شدن که نباید میشدن
پایان ویو اسکیز
از زبان املی
الان تو دل همه یجوری بود
همه جا غوغا به پا شده بود بنگتن مث همیشه ترکونده بود بیشتریا از ا.ت خوششون اومده بود اما خب همیشه هیت ها وجود دارن دیگه مگه نه؟
همه خوا بودن اما ا.ت بیدار خدا میدونست تو دلش چه اشوبیه بدون اینکه دیگه کسی بفهمه از خونه زد بیرون و به جایی که قلبش و آرزو هاشو دفن کرده بود راه افتاد
الان میگین اوضاع اسکیز چطوره؟
فیلیکس و هیون چانگبین که اصلا اوضاع خوبی نداشتن بقیه هم تو خونه دسته کمی نداشتن دل آشوبه ترس و تعجب
اما اتفاقات اصلی تازه شروع شده.............
ا.ت. نه نه تو نگران نباش حالا هم کپه ی مرگتو بزار که ایشالله برنداریی
یوری.خوردیمون
ا.ت.من گه نمیخورم
یوری. ننننن[اداشو درمیاره]
ا.ت.مرض عنینه
ویو اسکیز[بلخرهههه]
چان.بچه هااا بیاین
هیون.چیشدههه گایز فضای مجازیو دیدین؟
سونگمین.نه
فیلیکس.چیشده مگه
چان .بنگتن باز ترکونده
چانگبین.واو مگه چیکار کرده
لینو.چان نگو که عضو جدید؟
چان.دقیقاااااا
همه.چیییی
چان.اره دیگه
جونگین.حاله کیه
چان.دقیق نمیدونم ولی اسمش ا.تس
فیلیکس و هیون و چانگبین.چیییییی[داد]
چان.چیشدهههه
]یه توضیح هیون و چانگبین قضیه ات و میدونن که خواهر فیلیکسه[
هیون.بدبخت شدیم[زیر لب]
یهو فیلیکس با سرعت زیادی زد بیرون از خونه
جیسونگ.عه کجا رفتتت
هیون .چانگبین بدو بدو بریم
هیون و چانگیبن هم راه افتادن اونا میدونستن فیلیکس داره کجا میره پس به دنبال فیلیکس افتادن کم کم رسیدن به جایی که فیلیکس رفته بود و با چیزی مواجه شدن که نباید میشدن
پایان ویو اسکیز
از زبان املی
الان تو دل همه یجوری بود
همه جا غوغا به پا شده بود بنگتن مث همیشه ترکونده بود بیشتریا از ا.ت خوششون اومده بود اما خب همیشه هیت ها وجود دارن دیگه مگه نه؟
همه خوا بودن اما ا.ت بیدار خدا میدونست تو دلش چه اشوبیه بدون اینکه دیگه کسی بفهمه از خونه زد بیرون و به جایی که قلبش و آرزو هاشو دفن کرده بود راه افتاد
الان میگین اوضاع اسکیز چطوره؟
فیلیکس و هیون چانگبین که اصلا اوضاع خوبی نداشتن بقیه هم تو خونه دسته کمی نداشتن دل آشوبه ترس و تعجب
اما اتفاقات اصلی تازه شروع شده.............
۳.۸k
۱۱ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.