رز
کامیار : خب بیشتر آشنا میشیم
چندش
مرتیکه خر
ایشالا تو اتاق بازجویی ببینمت
بعد بگیرم مثل سگ بزنمت
حرو.....
آرتا خیلی عصبی بود
ای بابا خوبه حرف زدیما
کریم : خب میدونید که ما همینطور راهتون نمیدیم
آیدا : نه منتظر بودیم تو بگی
البته اینو با صدای آروم گفت
کامیار : به آیدا اشاره و گفت : تو
آیدا : هاوم ؟
کامیار : دنبالم بیا
یهو امیر تخم وحشتناکی کرد و گفت : فقط آیدا؟
کامیار : اره
آیدا متعجب بود
بلند شد و رفت
نگران بودم معلوم نیست چه بلایی سرش میاد
هوففف خدا بخیر کنه
امیر عصبی بود و هی نفسشو خالی میکرد
رستا که کنارم بود گفت : میخواد چیکار کنه
من : نمیدونم
کریم : به نظرم بهتره نگران این باشید که دوستتون از آزمون رد شه
واااای
نه آیدا از پسش بر میاد
مطمئنم
امیر : هه آزمون؟ برای چی ؟
کریم : بهتون گفتم ما راحت آدمارو راه نمیدیم تو باند
امیدوارم موفق باید بیرون
چندش
مرتیکه خر
ایشالا تو اتاق بازجویی ببینمت
بعد بگیرم مثل سگ بزنمت
حرو.....
آرتا خیلی عصبی بود
ای بابا خوبه حرف زدیما
کریم : خب میدونید که ما همینطور راهتون نمیدیم
آیدا : نه منتظر بودیم تو بگی
البته اینو با صدای آروم گفت
کامیار : به آیدا اشاره و گفت : تو
آیدا : هاوم ؟
کامیار : دنبالم بیا
یهو امیر تخم وحشتناکی کرد و گفت : فقط آیدا؟
کامیار : اره
آیدا متعجب بود
بلند شد و رفت
نگران بودم معلوم نیست چه بلایی سرش میاد
هوففف خدا بخیر کنه
امیر عصبی بود و هی نفسشو خالی میکرد
رستا که کنارم بود گفت : میخواد چیکار کنه
من : نمیدونم
کریم : به نظرم بهتره نگران این باشید که دوستتون از آزمون رد شه
واااای
نه آیدا از پسش بر میاد
مطمئنم
امیر : هه آزمون؟ برای چی ؟
کریم : بهتون گفتم ما راحت آدمارو راه نمیدیم تو باند
امیدوارم موفق باید بیرون
۲.۰k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.