پارت هفتم
دیدم تهیونگ بود جیغ زدم و بغلش کردم بعد بغل گفتم: اینجا چیکار میکنی؟
_خونوادت رفتن مسافرت و تو تنهایی، چرامن باید تنهات بزارم
و بغلم کرد از خوشحالی جیغ زدم که جلو دهنمو گرفت وگفت: دیوونه همسایه ها شاکی میشنا
بعد شب با هم فیلم دیدیمو اتاقمو نشونش دادم
داشت اتاقمو میگشت که تو کمدم یه جعبه پیدا کرد و توشو باز کرد اون جعبه مال دبیرستانم بود زمانی که عاشق تهیونگ بودم برا همین نذاشتم بازش کنه و گفتم لباس زیر هام توشه
از زبان ته:
ا/ت رفته بود برام شام درست کنه چون شام نخورده بودم منم از فرصت استفاده کردم تا توشو ببینم توش عکس دبیزستانش بود با عکس های من و یک نامه قلبی قرمز نع😨
اون دختری که تو دبیرستان بهش اعتراف کردم ا/ت بود یعنی اونم منو دوس داشته که عکسامو جمع کرده اون منو شناخت ولی من نشناختمش
اگه منو دوست داشت چرا منو رد کرد کلی سواد تو سرم میچرخید که یهو ا/ت اومد داخلاتاق سریع در جعبه رو بستم که فهمید و گفت: حالا خوبت شد حالا فهمیدی من کیم؟ برا چی در اونو باز کردی؟
اومد بغلم نشست و تعریف کرد:...
لایک فراموش نکنید💞
_خونوادت رفتن مسافرت و تو تنهایی، چرامن باید تنهات بزارم
و بغلم کرد از خوشحالی جیغ زدم که جلو دهنمو گرفت وگفت: دیوونه همسایه ها شاکی میشنا
بعد شب با هم فیلم دیدیمو اتاقمو نشونش دادم
داشت اتاقمو میگشت که تو کمدم یه جعبه پیدا کرد و توشو باز کرد اون جعبه مال دبیرستانم بود زمانی که عاشق تهیونگ بودم برا همین نذاشتم بازش کنه و گفتم لباس زیر هام توشه
از زبان ته:
ا/ت رفته بود برام شام درست کنه چون شام نخورده بودم منم از فرصت استفاده کردم تا توشو ببینم توش عکس دبیزستانش بود با عکس های من و یک نامه قلبی قرمز نع😨
اون دختری که تو دبیرستان بهش اعتراف کردم ا/ت بود یعنی اونم منو دوس داشته که عکسامو جمع کرده اون منو شناخت ولی من نشناختمش
اگه منو دوست داشت چرا منو رد کرد کلی سواد تو سرم میچرخید که یهو ا/ت اومد داخلاتاق سریع در جعبه رو بستم که فهمید و گفت: حالا خوبت شد حالا فهمیدی من کیم؟ برا چی در اونو باز کردی؟
اومد بغلم نشست و تعریف کرد:...
لایک فراموش نکنید💞
۳.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.