عشق مجازی virtual love
عشق مجازی virtual love
𝔭𝔞𝔯𝔱¹
از تخت نازم دل کندنمو بزور بلند شدم رفتم پایین
به قول اختاپوس یه صبح دیگه یه میگرن دیگه..
رفتم سرویس کارامو انجام دادمو مسواک زدم اومدم بیرون، صبحانمو اماده کردم و چند لقمه خوردم
امروز تعطیل بود پس نیاز نبود برم شرکت . خودمو رو مبل پرت کردم
ا.ت:خیلی وقته به نامجون زنگ نزدم
من به نامجون یه حسایی دارم..و کاملا هم از حسم مطمئنم، اما نمیدونم چطور به نامجون اعتراف کنم.. اگه قبولم نکنه چی؟ ....
با همین فکرا 10 مین رو گذروندم، به هرحال هنوز بهش نگفتم، پس مشکلی نیست و نباید نگران باشم، رفتم جلوی لپ تاپم روی صندلی نشستم
صفحه چت نامجون رو باز کردمو چند دقیقه بهش زل زدم، یهو با پیامش از جام پریدم
نامجون:ا.ت حالت خوبه؟ چرا انلاینی ولی هیچی نمیگی؟
وای حالا چی بهش بگم
ا.ت:عام خب نمیدونم شاید خود لپ تاپ یهویی اومد تو صفحه چتمون•-•
نامجون:بعیده... بگو ببینم مشکلی پیش اومده؟ حس میکنم ناراحتی ..
ا.ت:نمیدونم نامجون، نمیدونم..
نامجون:خب مطمئن شدم یچیزی شده، بگو، راحت باش با من
ا.ت:چیزی نیست فقط دلم یکمی برات تنگ شده
نامجون:خب منم همینطور..
ا.ت:نامجون میخام ببینمت
نامجون:خیل خب باشه پس الان ویدئو کال میگیرم
ا.ت:ن نامجون، میخام از نزدیک ببینمت
نامجون:ولی تو داخل امریکایی و منم داخل کره ام
ا.ت:نظرت چیه بیام اونجا؟
نامجون:اینجا؟ چجوری اخه، خیلی راهه..
ا.ت:من میتونم نامجون شی، فقط کافیه بخای، تلاشمو میکنم
نامجون:اگه خودت دوس داری چرا که نه
ا.ت:خب پس از امروز شروع میکنممم
نامجون:دختر به خودت سخت نگیریا
ا.ت:نگران نباش نامجون شی
نامجون:خب پس موفق باشی، میبینمت
ا.ت:یس
.
.
𝔭𝔞𝔯𝔱¹
از تخت نازم دل کندنمو بزور بلند شدم رفتم پایین
به قول اختاپوس یه صبح دیگه یه میگرن دیگه..
رفتم سرویس کارامو انجام دادمو مسواک زدم اومدم بیرون، صبحانمو اماده کردم و چند لقمه خوردم
امروز تعطیل بود پس نیاز نبود برم شرکت . خودمو رو مبل پرت کردم
ا.ت:خیلی وقته به نامجون زنگ نزدم
من به نامجون یه حسایی دارم..و کاملا هم از حسم مطمئنم، اما نمیدونم چطور به نامجون اعتراف کنم.. اگه قبولم نکنه چی؟ ....
با همین فکرا 10 مین رو گذروندم، به هرحال هنوز بهش نگفتم، پس مشکلی نیست و نباید نگران باشم، رفتم جلوی لپ تاپم روی صندلی نشستم
صفحه چت نامجون رو باز کردمو چند دقیقه بهش زل زدم، یهو با پیامش از جام پریدم
نامجون:ا.ت حالت خوبه؟ چرا انلاینی ولی هیچی نمیگی؟
وای حالا چی بهش بگم
ا.ت:عام خب نمیدونم شاید خود لپ تاپ یهویی اومد تو صفحه چتمون•-•
نامجون:بعیده... بگو ببینم مشکلی پیش اومده؟ حس میکنم ناراحتی ..
ا.ت:نمیدونم نامجون، نمیدونم..
نامجون:خب مطمئن شدم یچیزی شده، بگو، راحت باش با من
ا.ت:چیزی نیست فقط دلم یکمی برات تنگ شده
نامجون:خب منم همینطور..
ا.ت:نامجون میخام ببینمت
نامجون:خیل خب باشه پس الان ویدئو کال میگیرم
ا.ت:ن نامجون، میخام از نزدیک ببینمت
نامجون:ولی تو داخل امریکایی و منم داخل کره ام
ا.ت:نظرت چیه بیام اونجا؟
نامجون:اینجا؟ چجوری اخه، خیلی راهه..
ا.ت:من میتونم نامجون شی، فقط کافیه بخای، تلاشمو میکنم
نامجون:اگه خودت دوس داری چرا که نه
ا.ت:خب پس از امروز شروع میکنممم
نامجون:دختر به خودت سخت نگیریا
ا.ت:نگران نباش نامجون شی
نامجون:خب پس موفق باشی، میبینمت
ا.ت:یس
.
.
۵.۲k
۱۰ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.