Part 60
Part 60
(ویو ات )
وقتی تهیونگ اومد تو دلم هری ریخت هی داشت بهم نزدیک تر میشد از ترسم نمیدونستم چیکار کنم وقت یه گوشه نشسته بودم فقط داشتم به تهیونگ التماس میکردم که نزدیکم نشه
ات :ت...تهیونگ برو لطفا( بغض )
تهیونگ: بیبی چرا بغض میکنی لطفا گریه نکن
ات :پس نیا نزدیکم .....م...من میترسم( گریه )
(ویو تهیونگ )
بغلش کردم دستشو رو سرش گرفته بود و داشت گریه میکرد به زور خودمو نگه داشته بود دیدم دیکم خیلی بزرگ شده بود دیگه نمی تونستم تحمل کنم که ات گفت
ات :خ..خوبی
تهیونگ: ن...نه
(ویو ات )
واقعا میترسیدم ولی وقتی تهیونگ بغلم کرد از دمای بدنش فهمیدم خیلی تحریک شده بود که ازم پرسید
تهیونگ: ا..ات چرا میترسی
ات :آخه م...من اولین بارمه
تهیونگ: واییی اههه بیبی اشکالی نداره که
ات :ولی اگه ما رابطه داشته باشیم و تو دیگه منو نخای چیییی (گریه )
تهیونگ: بیبی من قول میدم همیشه پیشت باشم و جدا از این موضوع تو چرا همچین فکری میکنی من هیچوقت ولت نمیکنم
ات :قول میدی
تهیونگ: قول
که تهیونگ سرشو میبره تو گردن ات بوسه کوچیکی میزاره و میگه
تهیونگ: پس بیبیم اجازشو بهم میده
ات : امممم
تهیونگ :لطفااااا
ات :باش( آروم )
☆ادامش تو کامنتا نوشتم☆
و اگر هم جنبه نداری نخووووننن خواهر منننننن
(ویو ات )
وقتی تهیونگ اومد تو دلم هری ریخت هی داشت بهم نزدیک تر میشد از ترسم نمیدونستم چیکار کنم وقت یه گوشه نشسته بودم فقط داشتم به تهیونگ التماس میکردم که نزدیکم نشه
ات :ت...تهیونگ برو لطفا( بغض )
تهیونگ: بیبی چرا بغض میکنی لطفا گریه نکن
ات :پس نیا نزدیکم .....م...من میترسم( گریه )
(ویو تهیونگ )
بغلش کردم دستشو رو سرش گرفته بود و داشت گریه میکرد به زور خودمو نگه داشته بود دیدم دیکم خیلی بزرگ شده بود دیگه نمی تونستم تحمل کنم که ات گفت
ات :خ..خوبی
تهیونگ: ن...نه
(ویو ات )
واقعا میترسیدم ولی وقتی تهیونگ بغلم کرد از دمای بدنش فهمیدم خیلی تحریک شده بود که ازم پرسید
تهیونگ: ا..ات چرا میترسی
ات :آخه م...من اولین بارمه
تهیونگ: واییی اههه بیبی اشکالی نداره که
ات :ولی اگه ما رابطه داشته باشیم و تو دیگه منو نخای چیییی (گریه )
تهیونگ: بیبی من قول میدم همیشه پیشت باشم و جدا از این موضوع تو چرا همچین فکری میکنی من هیچوقت ولت نمیکنم
ات :قول میدی
تهیونگ: قول
که تهیونگ سرشو میبره تو گردن ات بوسه کوچیکی میزاره و میگه
تهیونگ: پس بیبیم اجازشو بهم میده
ات : امممم
تهیونگ :لطفااااا
ات :باش( آروم )
☆ادامش تو کامنتا نوشتم☆
و اگر هم جنبه نداری نخووووننن خواهر منننننن
۳۶.۵k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.