کسی که عاشقش شدم
« پارت ۴۷ »
ش : علیک.......کاری داشتی؟؟
ک : خیر......فقط میخواستم بیام پیش خانوادم باشم
ش : آهان.....خب بیا بشین
شایلین بچرو گذاشت رو تختو رفت سمت میزشو برای خودش آب ریخت تا بخوره
ک : میگم میای بریم حموم؟؟
شایلین داشت آب میخورد که آب پرید تو گلوشو شروع کرد به سرفه کردن
ش : اوهو اوهو.....اوهو....
کوک خیلی جنتلمنانه دوییدو با نگرانی رفت پیش شایلین......دست راستشو گذاشت رو شونه ی راستش ( رو به روش نبود ) و با دست چپش شونه ی چپشو ماساژ میداد : ههییشش.....نفس عمیق بکش......
یکم بعد که شایلین بهتر شد به طرف صورتش خم شدو گفت : خوبی عزیزم؟؟
ش : آره.....خوبم.....ممنون
کوک لبخند گرمی بهش زدو همونجور که شونه هاشو گرفته بود اون به سمت تخت برد : بیا یکم بشین.......چن دیقع که گذشت
ش : میگم.....ب..برای اون حرفت.....چ...چرا اونو گفتی؟؟
کوک پوزخندی زدو گفت : عاا....اونو میگی......به خاطر بچه گفتم چون گفتی بلد نیستی.....خواستم باهم بریم که هم رفع دلتنگیمون شه هم بهت یاد بدم چیجوری بچرو بشوری
ش : لازم نکرده......خودم یاد میگیرم
ک : لجبازی نکن خانم جئون
ش : من جئون نی.......
حرفش با بوسه ای که کوک روی لبای شایلین گذاشت قطع شد......کوک مثل افسار اسب لبای شایلینو گرفته بودو خیلی وحشیانه میخوردشون.....شایلین کاری نمیکردو فقط با تعجب به یه نقطه ی نا معلومی خیره شده بود کوک که جدا شدن براش سخت بود با یه مک عمیق ازش جدا شد ولی هنوز فاصلشون کم بود......توی همون حال کوک با صدای بم گفت : جئون دلش همکاریتو میخواد بیبی گرل
شایلین با ضرب از روی تخت بلند شدو با بغضو داد گفت : نه........تا وقتی نفهمم که چرا منو ترک کردیو تنهام گذاشتی هیچ وقت برای نزدیک شدن بهت تلاش نمیکنم
بعدم بلند شد که بره که کوک سریع رفت جلوی در وایسادو مانع رفت شایلین شد
ش : برو کنار ( یکم داد )
ش : بهت میگم برو کنار ( با داد )
ک : تو مگه توضیح نمیخوای؟ ( یکمی داد )
یدفعه صدای بچه اومدو شایلینو با حالت نگرانی به سمتش رفتو بغلش کرد
ش : ههییشش......جانم عزیزم....ببخشید مامانی
ک : بدش به من بچرو
ش : نمیخواد....خودم دارم آرومش میکنم
ک : بهت دارم میگم بده به من
ش : ههووففف......میخوام بهش شیر بدم
ک : بعد از اینکه شیرش دادی بدش به من
ش : باش
شایلین لباسشو داد بالاو شروع کرد به بچه شیر دادن....... کوکم رفته بود توی بالکنو داشت بیرونو نگاه میکردو سیگار میکشید......هر پک.....یک درد.....هر درد....یه ترک دیگه روی قلبم🥲
« ویو شایلین »
همینجور داشتم به بچه شیر میدادم تا وقتی فهمیدم خوابش برده.....کوشولوم.....آذوم گذاشتمش روی تخت که یادم افتاد کوک میخواست بچرو بغل کنه......ولی اصن خودش کو؟؟.........
کیوتام دلمو شکستین🥲
ولی باشه شرطارو کمتر میکنم
لایک : ۱۵
کامنت : ۲۰
کامنتا بعدیو عدد نباشن حامیتی باشن💖
ش : علیک.......کاری داشتی؟؟
ک : خیر......فقط میخواستم بیام پیش خانوادم باشم
ش : آهان.....خب بیا بشین
شایلین بچرو گذاشت رو تختو رفت سمت میزشو برای خودش آب ریخت تا بخوره
ک : میگم میای بریم حموم؟؟
شایلین داشت آب میخورد که آب پرید تو گلوشو شروع کرد به سرفه کردن
ش : اوهو اوهو.....اوهو....
کوک خیلی جنتلمنانه دوییدو با نگرانی رفت پیش شایلین......دست راستشو گذاشت رو شونه ی راستش ( رو به روش نبود ) و با دست چپش شونه ی چپشو ماساژ میداد : ههییشش.....نفس عمیق بکش......
یکم بعد که شایلین بهتر شد به طرف صورتش خم شدو گفت : خوبی عزیزم؟؟
ش : آره.....خوبم.....ممنون
کوک لبخند گرمی بهش زدو همونجور که شونه هاشو گرفته بود اون به سمت تخت برد : بیا یکم بشین.......چن دیقع که گذشت
ش : میگم.....ب..برای اون حرفت.....چ...چرا اونو گفتی؟؟
کوک پوزخندی زدو گفت : عاا....اونو میگی......به خاطر بچه گفتم چون گفتی بلد نیستی.....خواستم باهم بریم که هم رفع دلتنگیمون شه هم بهت یاد بدم چیجوری بچرو بشوری
ش : لازم نکرده......خودم یاد میگیرم
ک : لجبازی نکن خانم جئون
ش : من جئون نی.......
حرفش با بوسه ای که کوک روی لبای شایلین گذاشت قطع شد......کوک مثل افسار اسب لبای شایلینو گرفته بودو خیلی وحشیانه میخوردشون.....شایلین کاری نمیکردو فقط با تعجب به یه نقطه ی نا معلومی خیره شده بود کوک که جدا شدن براش سخت بود با یه مک عمیق ازش جدا شد ولی هنوز فاصلشون کم بود......توی همون حال کوک با صدای بم گفت : جئون دلش همکاریتو میخواد بیبی گرل
شایلین با ضرب از روی تخت بلند شدو با بغضو داد گفت : نه........تا وقتی نفهمم که چرا منو ترک کردیو تنهام گذاشتی هیچ وقت برای نزدیک شدن بهت تلاش نمیکنم
بعدم بلند شد که بره که کوک سریع رفت جلوی در وایسادو مانع رفت شایلین شد
ش : برو کنار ( یکم داد )
ش : بهت میگم برو کنار ( با داد )
ک : تو مگه توضیح نمیخوای؟ ( یکمی داد )
یدفعه صدای بچه اومدو شایلینو با حالت نگرانی به سمتش رفتو بغلش کرد
ش : ههییشش......جانم عزیزم....ببخشید مامانی
ک : بدش به من بچرو
ش : نمیخواد....خودم دارم آرومش میکنم
ک : بهت دارم میگم بده به من
ش : ههووففف......میخوام بهش شیر بدم
ک : بعد از اینکه شیرش دادی بدش به من
ش : باش
شایلین لباسشو داد بالاو شروع کرد به بچه شیر دادن....... کوکم رفته بود توی بالکنو داشت بیرونو نگاه میکردو سیگار میکشید......هر پک.....یک درد.....هر درد....یه ترک دیگه روی قلبم🥲
« ویو شایلین »
همینجور داشتم به بچه شیر میدادم تا وقتی فهمیدم خوابش برده.....کوشولوم.....آذوم گذاشتمش روی تخت که یادم افتاد کوک میخواست بچرو بغل کنه......ولی اصن خودش کو؟؟.........
کیوتام دلمو شکستین🥲
ولی باشه شرطارو کمتر میکنم
لایک : ۱۵
کامنت : ۲۰
کامنتا بعدیو عدد نباشن حامیتی باشن💖
۴.۹k
۰۴ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.