چشمام رو باز کردم دیدم تو بقل دنی هستم و دنی داره گریه می
چشمام رو باز کردم دیدم تو بقل دنی هستم و دنی داره گریه میکنه
ا.ت. د..د..دد..دنی؟ چرا گریه میکنی(بی حال)
دنی. ا.تت؟؟ تو زنده ایییی؟
یهو محکم بقلم کرد تعجب کردم
ا.ت. خنگول فکر کردی من مردم؟
دنی. داشتی جون میدادی دختر
ا.ت. واقعا؟
دنی. خانم بیهوش بود از دنیا بی خبره
ا.ت. خب چیکار کنم
دنی. تو اصن برا چی و بدون اجازه کی رفتی بیرون
ا.ت. خب گشنم شده بود
دنی. مگه تو این خونه غذا نیست؟
ا.ت. گشاد بودم تا آشپز خونه برم
دنی. گشادیت تا بیرون رفته تا آشپز خونه نمیتونه بره؟
ا.ت. خب ببخشید
دنی. با ببخشید که کار درست نمیشه الان اون حروم زاده کتکت زد خوبه؟
ا.ت. نه
دنی. پس چرا رفتی
ا.ت. من رفتم غذا بگیرم
دنی. که اونم نیاوردی و الکی پول رو سوزوندی
ا.ت. ول کن دیگهه
دنی. باشه ولی دیگه این کارو نکن
ا.ت. باشه
دنی. حالا بگیر آروم بخواب ساعت ۴ صبحه
ا.ت. دنی
دنی. هااا بزار برم دیگ(داد)
ا.ت. میشه پیشه من بخوابی میترسم
دنی بهم لبخند زد و اومد نزدیکم و سرم رو دستش کشید
دنی. اجی جونم بگیر بخواب به هیچی فکر نکن اگه چیزی شده بیا به من بگو خب؟
ا.ت. نمیتونم بخواب دیگههه(لوس و کیوت)
دنی. باشه
ا.ت. اخ جونن(کیوت)
دنی رو تختم دراز کشید و محکم بقلش کردم و خوابیدم
پرش زمانی به صبح
و...
ا.ت. د..د..دد..دنی؟ چرا گریه میکنی(بی حال)
دنی. ا.تت؟؟ تو زنده ایییی؟
یهو محکم بقلم کرد تعجب کردم
ا.ت. خنگول فکر کردی من مردم؟
دنی. داشتی جون میدادی دختر
ا.ت. واقعا؟
دنی. خانم بیهوش بود از دنیا بی خبره
ا.ت. خب چیکار کنم
دنی. تو اصن برا چی و بدون اجازه کی رفتی بیرون
ا.ت. خب گشنم شده بود
دنی. مگه تو این خونه غذا نیست؟
ا.ت. گشاد بودم تا آشپز خونه برم
دنی. گشادیت تا بیرون رفته تا آشپز خونه نمیتونه بره؟
ا.ت. خب ببخشید
دنی. با ببخشید که کار درست نمیشه الان اون حروم زاده کتکت زد خوبه؟
ا.ت. نه
دنی. پس چرا رفتی
ا.ت. من رفتم غذا بگیرم
دنی. که اونم نیاوردی و الکی پول رو سوزوندی
ا.ت. ول کن دیگهه
دنی. باشه ولی دیگه این کارو نکن
ا.ت. باشه
دنی. حالا بگیر آروم بخواب ساعت ۴ صبحه
ا.ت. دنی
دنی. هااا بزار برم دیگ(داد)
ا.ت. میشه پیشه من بخوابی میترسم
دنی بهم لبخند زد و اومد نزدیکم و سرم رو دستش کشید
دنی. اجی جونم بگیر بخواب به هیچی فکر نکن اگه چیزی شده بیا به من بگو خب؟
ا.ت. نمیتونم بخواب دیگههه(لوس و کیوت)
دنی. باشه
ا.ت. اخ جونن(کیوت)
دنی رو تختم دراز کشید و محکم بقلش کردم و خوابیدم
پرش زمانی به صبح
و...
۶.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.