+سناریو هانما+ پارت ۶
+سناریو هانما+ پارت ۶
_ولی...این....مدل خیلی بیشتر بهت میاد
+اوم.....هاععع ببینید کی از کی تعریف میکنه
_هی
+(خندیدن)
_خوب حالا ظرفتو بده بشورم
خواستم ظرفشو بگیرم که منو انداخت روی پاهاش
_هی هانما ولم کن ازاد میشی ولی اگر نه باید پیشم بمونی
+باید خودتو ازاد کنی از من و من تا ۱۰ میشمارم اگر تونستی
_باشه (با جدیت)
بزور دستاشو سعی کردم از دور کمرم باز کنم و اونم خیلی دستاش محکم گرفته بود ولی من نمی تونستم انگشتای سفیده درازشو از هم دیگه باز کنم
۸....۹.....۱۰+
_هی قبول نیس خیلی زود شموردی
+خوب بیبی حالا باهات چیکار کنم
_انگاری تنت میخاره
+هوم....(پوزخند زدن)خوب میتونی بری
_دست شما درد نکنه
بلند شدم که یکی زد دره باسنم
_این دیگه واسه چی بود
+واسه کرم ریزی
......._
خوب من باید برم بیرون واسه اینجا ی چیزایی بخرم زود میام
+منم میام
_نه
+میام
_نمیای
+اوکی ولی لباست نباید کوتاه باشه
_هوم؟ رو من غیرتی؟
+اره....مشکلیه؟
_نه
رفتم لباسمو پوشیدم و از هانما خداحافظی کردم و رفتم...
داشتم میرفتم که ی دختر دبیرستانی اومد سمتم
اون دختر = ببخشید تو اسمت ا.ت چان است
_اوهوم چطور
+اههههه ا.ت چانن خودتی
_اره شما؟
+سوزانو
_هععععع سوزانو کون تویییی
+خیلی وقته ندیدمت ا.ت
_منم
+چرا این روزا نمیای دبیرستان
_(در ذهنش) استرس کل بدنمو برداشت نمیدونستم بهش چی بگم اگه بگم خدمت کاره خصوصیم مطمئنم کل دبیرستان میفهن....ولی.....اگه نگه چی؟
+چیزی شده ا.ت چان بنظر نگران میرسی؟
_نه نه چیزی نیست باید برم سبزی جات بخرم
سریع از پیشش رفتم
+ولی تو که هنوز شغلتو نگفتی
_خیلی مهم نیست
بالاخره سبزی هامو خریدم و داشتم برمیگشتم که یوکی کون (برادره سوزانو)اومد سمتم
یوکی = هی ا.ت کجا با این عجله معلوم هست چیکار میکنی دبیرستانو به کل پیچوندی نکنه......دوست پسر داری؟
تا اینو گفت پاهام شل شد و خیلی استرس برم داشت و به تپه تپه افتادم که یهو هانما اومد پشتم و دستشو گذاشت روی شونم و بهش گفت
+هععع بنظرم میرسه نباید بیبیه منو بترسونی بچه دبیرستانی
_هاع میدونستم یکی رو داری ا.ت.
+تو اسمشو از کجا میدونی
_به تو چه دراز
+هوم به کی گفتی دراز؟
_به تو گفتم
هانما = ا.ت چان میتونی یک لحظه بری
رفتم پشت یک دیوار و یواشکی دیدشون زدم
هانما اومد سمته یوکی و موهاشو گرفت و پرتش کرد اونور و گفت :(
هی.....عوضی میدونی من کیم
یوکی = تو...تو....توهمون رئیس بزرگ ترین مافیای ژاپنی
+انگاری منو میشناسی
_چه بلایی سره ا.ت اوردی لعنتی
+میخوای بدونی
_اوهوم
اومد سمت گوشش و دمه گوشش گفت:(
من.....اونو ماله خودم کردمش
_یعنی چی
+یعنی....این که باهاش س*ک*س کردم
اینم پارت ۶
موچی هام :)
_ولی...این....مدل خیلی بیشتر بهت میاد
+اوم.....هاععع ببینید کی از کی تعریف میکنه
_هی
+(خندیدن)
_خوب حالا ظرفتو بده بشورم
خواستم ظرفشو بگیرم که منو انداخت روی پاهاش
_هی هانما ولم کن ازاد میشی ولی اگر نه باید پیشم بمونی
+باید خودتو ازاد کنی از من و من تا ۱۰ میشمارم اگر تونستی
_باشه (با جدیت)
بزور دستاشو سعی کردم از دور کمرم باز کنم و اونم خیلی دستاش محکم گرفته بود ولی من نمی تونستم انگشتای سفیده درازشو از هم دیگه باز کنم
۸....۹.....۱۰+
_هی قبول نیس خیلی زود شموردی
+خوب بیبی حالا باهات چیکار کنم
_انگاری تنت میخاره
+هوم....(پوزخند زدن)خوب میتونی بری
_دست شما درد نکنه
بلند شدم که یکی زد دره باسنم
_این دیگه واسه چی بود
+واسه کرم ریزی
......._
خوب من باید برم بیرون واسه اینجا ی چیزایی بخرم زود میام
+منم میام
_نه
+میام
_نمیای
+اوکی ولی لباست نباید کوتاه باشه
_هوم؟ رو من غیرتی؟
+اره....مشکلیه؟
_نه
رفتم لباسمو پوشیدم و از هانما خداحافظی کردم و رفتم...
داشتم میرفتم که ی دختر دبیرستانی اومد سمتم
اون دختر = ببخشید تو اسمت ا.ت چان است
_اوهوم چطور
+اههههه ا.ت چانن خودتی
_اره شما؟
+سوزانو
_هععععع سوزانو کون تویییی
+خیلی وقته ندیدمت ا.ت
_منم
+چرا این روزا نمیای دبیرستان
_(در ذهنش) استرس کل بدنمو برداشت نمیدونستم بهش چی بگم اگه بگم خدمت کاره خصوصیم مطمئنم کل دبیرستان میفهن....ولی.....اگه نگه چی؟
+چیزی شده ا.ت چان بنظر نگران میرسی؟
_نه نه چیزی نیست باید برم سبزی جات بخرم
سریع از پیشش رفتم
+ولی تو که هنوز شغلتو نگفتی
_خیلی مهم نیست
بالاخره سبزی هامو خریدم و داشتم برمیگشتم که یوکی کون (برادره سوزانو)اومد سمتم
یوکی = هی ا.ت کجا با این عجله معلوم هست چیکار میکنی دبیرستانو به کل پیچوندی نکنه......دوست پسر داری؟
تا اینو گفت پاهام شل شد و خیلی استرس برم داشت و به تپه تپه افتادم که یهو هانما اومد پشتم و دستشو گذاشت روی شونم و بهش گفت
+هععع بنظرم میرسه نباید بیبیه منو بترسونی بچه دبیرستانی
_هاع میدونستم یکی رو داری ا.ت.
+تو اسمشو از کجا میدونی
_به تو چه دراز
+هوم به کی گفتی دراز؟
_به تو گفتم
هانما = ا.ت چان میتونی یک لحظه بری
رفتم پشت یک دیوار و یواشکی دیدشون زدم
هانما اومد سمته یوکی و موهاشو گرفت و پرتش کرد اونور و گفت :(
هی.....عوضی میدونی من کیم
یوکی = تو...تو....توهمون رئیس بزرگ ترین مافیای ژاپنی
+انگاری منو میشناسی
_چه بلایی سره ا.ت اوردی لعنتی
+میخوای بدونی
_اوهوم
اومد سمت گوشش و دمه گوشش گفت:(
من.....اونو ماله خودم کردمش
_یعنی چی
+یعنی....این که باهاش س*ک*س کردم
اینم پارت ۶
موچی هام :)
۵.۴k
۰۳ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.