معلم یا فرشته ۶
با دستش نوازش وار سرمو نوازش می کرد
خوابم برد
۰ساعت سه صبح»
باگریه ی هینا از خواب پریدم
_ اوممممم چه بچه ی شیطونی
+ راه می دونم
_ نمی تونن تحمل کنه
+ من مادرشم نباید بزارم تحت شرایط سخت قرار بگیره
_ تو بر خلاف سنت رفتار می کنی
+ از چه لحاظ؟
_ خیلی با ادبی مثل زنای ۳۰ساله رفتار میکنی
+ هه ممنون
_ می خوای رومو بر گردنم راحت شیر بدی
+ آره اگه این طور بشه ممنونتون می شم
#بعد شیر دادن به هینا#
_ بارون بند اومده منم بهتره برم خونه
+ باشه هرجور راحتید
_ بای
+ خدافظ
_ راستی
+ بله
_ نیازی نیست با من رسمی حرف بزنی
+ چشم
_ چی ؟
+ یعنی بله
بعد رفتن استاد یه حس عجیبی بهم دست داد
انگار انگار
خوابم برد
۰ساعت سه صبح»
باگریه ی هینا از خواب پریدم
_ اوممممم چه بچه ی شیطونی
+ راه می دونم
_ نمی تونن تحمل کنه
+ من مادرشم نباید بزارم تحت شرایط سخت قرار بگیره
_ تو بر خلاف سنت رفتار می کنی
+ از چه لحاظ؟
_ خیلی با ادبی مثل زنای ۳۰ساله رفتار میکنی
+ هه ممنون
_ می خوای رومو بر گردنم راحت شیر بدی
+ آره اگه این طور بشه ممنونتون می شم
#بعد شیر دادن به هینا#
_ بارون بند اومده منم بهتره برم خونه
+ باشه هرجور راحتید
_ بای
+ خدافظ
_ راستی
+ بله
_ نیازی نیست با من رسمی حرف بزنی
+ چشم
_ چی ؟
+ یعنی بله
بعد رفتن استاد یه حس عجیبی بهم دست داد
انگار انگار
۵.۳k
۲۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.