فیک:سایت
فیک:سایت
part³
ویو جورجینیا
داشتم بهشون نگاه میکردم ولی اصلا بهم دیگه نمیآمدند
با خودم هزار جور کلنجار رفتم که قبول کنم به هم دیگه میان ولی اصلا بهم دیگه نمیآمدند
سوار اتوبوس شدم و اتوبوس حرکت کرد
توی راه همش داشتم به جولی و اون پسره اریک فکر میکردم
وقتی قیافشون رو کنار هم دیگه تصور میکردم اصلا بهم دیگه نمیامدن
بنظر میرسید که اون پسره اریک پسره آرومی هست
اگه پسره آروم باشه و جولی مغرور اصلا شبیه هم نیستند ولی خب عشقه دیگه اینجور چیزا حالیش نیست
خوشبخت شدن
جولی دختر خیلی خوشگلیه ولی یکم لیا دختر بداخلاق و یکم مغرور و خودخواهه
ولی خب در کل جولی آدم خوبیه
دیگه بهشون فکر نکردم و به دانشگاه و کارهایی که میخوام در آینده بکنم برای پیشرفتم فکر کنم
رسیدم به ایستگاه خونه و از اتوبوس پیاده شدم و رفتم سمت خونه و رفتم داخل
جولی هنوز نرسیده بود
مامانم برای کمک به بابام رفته بود سرکار
مامانم کار های بافتی میکنه تا خرجی خونه رو دربیارم
خب منم کل تابستون رو کار میکردم
الان میخوام کار کنم
وقتی که کل تابستون رو کار میکردم دیگه توی خرجی خونه نمودیم و خیلی راحت تر شده بودیم و اصلا غذای خوب میخوردیم
خواهر بزرگ تر تنی خودم معلمه و توی مدرسه درس میده
من با برادر کوچیکترام کل تابستون رو کار میکردیم
من و برادر کوچیکترام توی سوپرمارکت کار میکردیم با توی رستوران گارسونی میکردیم تا زندگی خیلی راحتتری داشته باشیم
ولی جولی کار نمیکرد
مامان بابام و خواهر بزرگترام و برادر کوچکترم بهش چیزی نمیگفتند آخه ما کار میکردیم
منم چیزی به جولی نمیگفتم
توی خانواده ۶ نفره ما جولی تنها کسیه که کار نمیکنه و با دوستاش بیرونه و مت هم با این مشکلی نداریم
کسی خونمون نبود
برادرم مدرسه بود
خواهرم توی مدرسه معلمی میکرد
مامانم سرکار چیزای که توی خونه میبافت رو میفروخت
و بابام هم محصولات تابستون رو برده بود بازار تا بفروشه
منم رفتم آماده شدم تا برم توی سوپرمارکت کار کنم و شب هم برم گارسونی توی رستوران
یا این کارم مشکلی ندارم و به همهی کارام میرسم
و از کار کردن خوشممیاد
بهتر از اینکه بشینی توی خونه و بی پولی خانوادت رو تماشا کنی
اینطوری خرجی خونه خیلی خوب در میاد
خلاصه رفتم سرکار توی سوپر مارکت کار کردن
تا ساعت۷نیم شب اونجا کار میکنم و بعد از اون شیفتم تموم میشه و ساعت۸ شیفت گارسونیم توی رستوران شروع میشه
تا ساعت۷نیم توی سومر مارکت کار میکردم و شیفت کاریم تموم شد و رفتم رستوران
لباسم رو پوشیدم و رفتم سرکار
شیفت کارم توی رستوران ساعت ۱۲ شب تموم میشه و تا ساعت۱۲ نیم رستوران رو تمیز میکنم و بعد از اون بسته میشه
یک ساعت از کارم توری رستوران میگذشت که....
[(پایان part³)]
part³
ویو جورجینیا
داشتم بهشون نگاه میکردم ولی اصلا بهم دیگه نمیآمدند
با خودم هزار جور کلنجار رفتم که قبول کنم به هم دیگه میان ولی اصلا بهم دیگه نمیآمدند
سوار اتوبوس شدم و اتوبوس حرکت کرد
توی راه همش داشتم به جولی و اون پسره اریک فکر میکردم
وقتی قیافشون رو کنار هم دیگه تصور میکردم اصلا بهم دیگه نمیامدن
بنظر میرسید که اون پسره اریک پسره آرومی هست
اگه پسره آروم باشه و جولی مغرور اصلا شبیه هم نیستند ولی خب عشقه دیگه اینجور چیزا حالیش نیست
خوشبخت شدن
جولی دختر خیلی خوشگلیه ولی یکم لیا دختر بداخلاق و یکم مغرور و خودخواهه
ولی خب در کل جولی آدم خوبیه
دیگه بهشون فکر نکردم و به دانشگاه و کارهایی که میخوام در آینده بکنم برای پیشرفتم فکر کنم
رسیدم به ایستگاه خونه و از اتوبوس پیاده شدم و رفتم سمت خونه و رفتم داخل
جولی هنوز نرسیده بود
مامانم برای کمک به بابام رفته بود سرکار
مامانم کار های بافتی میکنه تا خرجی خونه رو دربیارم
خب منم کل تابستون رو کار میکردم
الان میخوام کار کنم
وقتی که کل تابستون رو کار میکردم دیگه توی خرجی خونه نمودیم و خیلی راحت تر شده بودیم و اصلا غذای خوب میخوردیم
خواهر بزرگ تر تنی خودم معلمه و توی مدرسه درس میده
من با برادر کوچیکترام کل تابستون رو کار میکردیم
من و برادر کوچیکترام توی سوپرمارکت کار میکردیم با توی رستوران گارسونی میکردیم تا زندگی خیلی راحتتری داشته باشیم
ولی جولی کار نمیکرد
مامان بابام و خواهر بزرگترام و برادر کوچکترم بهش چیزی نمیگفتند آخه ما کار میکردیم
منم چیزی به جولی نمیگفتم
توی خانواده ۶ نفره ما جولی تنها کسیه که کار نمیکنه و با دوستاش بیرونه و مت هم با این مشکلی نداریم
کسی خونمون نبود
برادرم مدرسه بود
خواهرم توی مدرسه معلمی میکرد
مامانم سرکار چیزای که توی خونه میبافت رو میفروخت
و بابام هم محصولات تابستون رو برده بود بازار تا بفروشه
منم رفتم آماده شدم تا برم توی سوپرمارکت کار کنم و شب هم برم گارسونی توی رستوران
یا این کارم مشکلی ندارم و به همهی کارام میرسم
و از کار کردن خوشممیاد
بهتر از اینکه بشینی توی خونه و بی پولی خانوادت رو تماشا کنی
اینطوری خرجی خونه خیلی خوب در میاد
خلاصه رفتم سرکار توی سوپر مارکت کار کردن
تا ساعت۷نیم شب اونجا کار میکنم و بعد از اون شیفتم تموم میشه و ساعت۸ شیفت گارسونیم توی رستوران شروع میشه
تا ساعت۷نیم توی سومر مارکت کار میکردم و شیفت کاریم تموم شد و رفتم رستوران
لباسم رو پوشیدم و رفتم سرکار
شیفت کارم توی رستوران ساعت ۱۲ شب تموم میشه و تا ساعت۱۲ نیم رستوران رو تمیز میکنم و بعد از اون بسته میشه
یک ساعت از کارم توری رستوران میگذشت که....
[(پایان part³)]
۴.۹k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.