بودممم (خنده)
_بودممم (خنده)
^(لبخند لثه ای)
_بریم دیر میشه
^اره بریم
ویو جیمین
سوار لامبورگینی شدم منو یونگی جدا میرفتیم تا اونجا یربع راه بود البته با سرعت من رسیدیم اونجا همه ی مافیاها اونجا بودم با یونگی رفتیم سر یه میز تا برنامه شروع بشه که سروکله چان پیداش شد
*چان دشمن جیمینه علامتش هم#
#به به جناب پارک شنیدم زنت ولت کرده
_گوه خوریش به تو نیومده
# اوه اوه اروم برو
_ هعی...عوضـ..(تعجب)
یهو یه زن با یه ماسک از پله ها پایین اومد قیافش اصلا معلوم نبود
ویو هیلوری(ات)
یه لباس سفید با یه دامن کوتاه جذب پوشیدم (اسلاید بعد) موهام که تا باسنم بود تازه کوتاه کرده بودم و طوسی رنگ کرده بودم چتری هامو درست کردم یه عطر تلخ زدم ماسکمو گذاشتم که یجی اومد پیشم
*یجی دست راست ات علامتش~
~یا چه جذاب شدی
+ما اینیم
~چرا ماسک زدی؟
+اولا یکی هست که نباید اولش منو ببینه دوما میخوام وسط سخنرانیم در بیارم بلاخره خودم مهمونی گرفتم(پوزخند)
~زیبا بود(خنده)
~خب بریم هیلوری؟
+بریم (خنده)
ویو جیمین
خیلی دوست داشتم قیافشو ببینم داشتم فکر میکردم که رفت پشت بلند گو وایساد
+سلا من هیلوری هستم از همه ممنونم که تو این مراسم شرکت کردید همینطور که میدونی باند من بزرگترین باند مافیا هستش درسته (خنده)
صداش خیلی برا اشنا بود
+خب میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم
ویو ات
وقتی اینو گفتم ماسکی که زدمو برداشتم همه شکه شده بهم نگاه میکردند که یه پوزخند زدم
+چیشده عجیبه براتون؟(پوزخند رو به جیمین)
ویو جیمین
وقتی ماسکش رو دراورد و منو نگاه کرد او...اون ات بود کسی که این یه سال برام عین صد سال کرد لباس خیلی کوتاه بود این باعث شد عصبی و تحریک بشم
^ی.یعنی هیلوری همـ..همون اته؟؟(شکه)
_امکان نداره (بغض و عصبی)
^(لبخند لثه ای)
_بریم دیر میشه
^اره بریم
ویو جیمین
سوار لامبورگینی شدم منو یونگی جدا میرفتیم تا اونجا یربع راه بود البته با سرعت من رسیدیم اونجا همه ی مافیاها اونجا بودم با یونگی رفتیم سر یه میز تا برنامه شروع بشه که سروکله چان پیداش شد
*چان دشمن جیمینه علامتش هم#
#به به جناب پارک شنیدم زنت ولت کرده
_گوه خوریش به تو نیومده
# اوه اوه اروم برو
_ هعی...عوضـ..(تعجب)
یهو یه زن با یه ماسک از پله ها پایین اومد قیافش اصلا معلوم نبود
ویو هیلوری(ات)
یه لباس سفید با یه دامن کوتاه جذب پوشیدم (اسلاید بعد) موهام که تا باسنم بود تازه کوتاه کرده بودم و طوسی رنگ کرده بودم چتری هامو درست کردم یه عطر تلخ زدم ماسکمو گذاشتم که یجی اومد پیشم
*یجی دست راست ات علامتش~
~یا چه جذاب شدی
+ما اینیم
~چرا ماسک زدی؟
+اولا یکی هست که نباید اولش منو ببینه دوما میخوام وسط سخنرانیم در بیارم بلاخره خودم مهمونی گرفتم(پوزخند)
~زیبا بود(خنده)
~خب بریم هیلوری؟
+بریم (خنده)
ویو جیمین
خیلی دوست داشتم قیافشو ببینم داشتم فکر میکردم که رفت پشت بلند گو وایساد
+سلا من هیلوری هستم از همه ممنونم که تو این مراسم شرکت کردید همینطور که میدونی باند من بزرگترین باند مافیا هستش درسته (خنده)
صداش خیلی برا اشنا بود
+خب میخواستم یه چیزی رو بهتون بگم
ویو ات
وقتی اینو گفتم ماسکی که زدمو برداشتم همه شکه شده بهم نگاه میکردند که یه پوزخند زدم
+چیشده عجیبه براتون؟(پوزخند رو به جیمین)
ویو جیمین
وقتی ماسکش رو دراورد و منو نگاه کرد او...اون ات بود کسی که این یه سال برام عین صد سال کرد لباس خیلی کوتاه بود این باعث شد عصبی و تحریک بشم
^ی.یعنی هیلوری همـ..همون اته؟؟(شکه)
_امکان نداره (بغض و عصبی)
۷.۵k
۲۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.