تک پارتی یونجون(درخواستی)
تک پارتی یونجون(درخواستی)
وقتی وسط دعوا بعد سیلی میزنه......)
ویو سوجین
با سیلی که یونجون بهت زد پرت شدی رو زمین. سمت چپ صورتت میسوخت و درد میکرد و دیگه نتونستی و اسم از چشمات سرازیر شد. ولی خودتو جم و جور کردی و از اون خونه زدی بیرون .
ویو یونجون
به خودم اومدم و دیدم که ا.ت تو خونه نیست البته بعد از اون کار من معلومه که تو خونه نمیمونه .
۲ساعت بعد
دوساعت گذشته ولی خبری از ا.ت نیست پس با نگرانی تمام بهش زنگ زدم ولی گوشی رو برنداشت.
دیگه واقعا نگران شدم و سوئیچ رو برداشتم و رفتم که دونبالش بگردم تمام کوچه پس کوچه ها ، خیابون هاو.... رو کشتم ولی نبود که نبود به همه ی دوستاش که احتمال داشت رفته باشه پیش اونا زنگ زدم ولی از ا.ت خبری نداشتم. همین طور که داشتم میکشتم گوشیم زنگ خورد
(علامت یونجون_علامت پرستار&)
&ببخشید شما خانم چوی ا.ت رو میشناسید
_بله من همسرش هستم
&همسرتون تصادف کرده
_چی؟......کد...کدوم بیمارستان؟
&بیمارستان........(نمیدونم چی چی)
_ آهان مرسی
با تمام سرعت خودم رو به بیمارستان رسوندم
_ببخشید و همسر خانم چوی ا.ت هستم
&بله بزارید چک کنم، ایشون داخل اتاق عمل هستند . انتهای راهرو سمت راست
_مرسی
با دو به سمت اتاق عمل رفتم منتظر عشق زندگیم بودم که بیاد پیشم .
_عزیزم لطفاً منو ببخش من نمیخواستم این جوری بشه(باگریه)
۱ساعت بعد
همهی اعضای تی اکس تی اومده بودن بیمارستان تا کنار یونجون باشن.
در اتاق عمل باز شد و دکتر با یه پرستار اومدن بیرون
_چی شد دکتر حال همسرم خوبه
&ما تمام تلاشمون رو کردیم ولی......
_ولی چی
&غم آخرتون باشه
با این حرف دکتر تمام دنیا رو سرم ویران شد .
_من چکار کردم ، همهی اینا تقصیر منه
با آوردن برانکاردی که ا.ت روش بود گریه ی یونجون بیشتر شد و اعضا هم بغض کرده بودن
_عزیزم.....زندگیم.....چرا از پیشم رفتی ها؟ فکر نکردی این مرد داغون میشه ؟ (با گریه خیلی شدید)
۲سال بعد
یونجون دسته گل رز رو روی سنگ قبر عشقم گذاشت .
_عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده ، دلم برای بوی تنت، خنده هات ، بغل کردنت ،دلم برای همه چیزت تنگ شده.
بهت قول میدم منم خیلی زود میام پیشت
پایان...
امیدوارم خوشت اومده باشه عزیزم 🤍
لایک یادت نره 🤍
وقتی وسط دعوا بعد سیلی میزنه......)
ویو سوجین
با سیلی که یونجون بهت زد پرت شدی رو زمین. سمت چپ صورتت میسوخت و درد میکرد و دیگه نتونستی و اسم از چشمات سرازیر شد. ولی خودتو جم و جور کردی و از اون خونه زدی بیرون .
ویو یونجون
به خودم اومدم و دیدم که ا.ت تو خونه نیست البته بعد از اون کار من معلومه که تو خونه نمیمونه .
۲ساعت بعد
دوساعت گذشته ولی خبری از ا.ت نیست پس با نگرانی تمام بهش زنگ زدم ولی گوشی رو برنداشت.
دیگه واقعا نگران شدم و سوئیچ رو برداشتم و رفتم که دونبالش بگردم تمام کوچه پس کوچه ها ، خیابون هاو.... رو کشتم ولی نبود که نبود به همه ی دوستاش که احتمال داشت رفته باشه پیش اونا زنگ زدم ولی از ا.ت خبری نداشتم. همین طور که داشتم میکشتم گوشیم زنگ خورد
(علامت یونجون_علامت پرستار&)
&ببخشید شما خانم چوی ا.ت رو میشناسید
_بله من همسرش هستم
&همسرتون تصادف کرده
_چی؟......کد...کدوم بیمارستان؟
&بیمارستان........(نمیدونم چی چی)
_ آهان مرسی
با تمام سرعت خودم رو به بیمارستان رسوندم
_ببخشید و همسر خانم چوی ا.ت هستم
&بله بزارید چک کنم، ایشون داخل اتاق عمل هستند . انتهای راهرو سمت راست
_مرسی
با دو به سمت اتاق عمل رفتم منتظر عشق زندگیم بودم که بیاد پیشم .
_عزیزم لطفاً منو ببخش من نمیخواستم این جوری بشه(باگریه)
۱ساعت بعد
همهی اعضای تی اکس تی اومده بودن بیمارستان تا کنار یونجون باشن.
در اتاق عمل باز شد و دکتر با یه پرستار اومدن بیرون
_چی شد دکتر حال همسرم خوبه
&ما تمام تلاشمون رو کردیم ولی......
_ولی چی
&غم آخرتون باشه
با این حرف دکتر تمام دنیا رو سرم ویران شد .
_من چکار کردم ، همهی اینا تقصیر منه
با آوردن برانکاردی که ا.ت روش بود گریه ی یونجون بیشتر شد و اعضا هم بغض کرده بودن
_عزیزم.....زندگیم.....چرا از پیشم رفتی ها؟ فکر نکردی این مرد داغون میشه ؟ (با گریه خیلی شدید)
۲سال بعد
یونجون دسته گل رز رو روی سنگ قبر عشقم گذاشت .
_عزیزم خیلی دلم برات تنگ شده ، دلم برای بوی تنت، خنده هات ، بغل کردنت ،دلم برای همه چیزت تنگ شده.
بهت قول میدم منم خیلی زود میام پیشت
پایان...
امیدوارم خوشت اومده باشه عزیزم 🤍
لایک یادت نره 🤍
۶.۷k
۲۳ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.