رمان دل و عشق
پارت ۱
رها
خواب.دیدم از طلاق گرفت بودم چون میخاد بره دنبال داداش «و هنوز چشم هایم باز نکرده بودم ولی خیلی خوابیده بودم آخه دیروز از دست محمد ناراحت بودم صدای در اومد فکر کنم بابا بود»
جواد: پاشو دیگه چقدر میخوای بخوابی
رها: ساعت چند
جواد: ساعت هفت
رها: خیلی زوده بزار بخوابم
جواد: نامزدش اینجاست
رها:من که نامزد ندارم
جواد: خیلی خب برو بیمارستان
رها: باشه پدر جان
جواد: قربونت باشه برم من «رفتم به پایین»
رها
پاشدم مانتو سیاه و شالوار سرمه ای پوشیدم و رو سری سرمه ای سر کردم و ادکلن زدم و رفتم به پایین
پریا: سلام صبح بخیر خواهر جان
محمد: سلام به به صبح بخیر خانم خانما
رها: سلام خواهر جان صبح شما هم بخیر عزیزم سلام عیلکم تو اینجا چکار میکنی
محمد: من نامزد توام
جواد:اینجا چه خبر فکر کنم یه نفر گفته من نامزد ندارم
محمد: رها گفته مگه نه
رها: آره من گفتم
جواد: چی شد دخترم
رها: من ازش طلاق گرفتم دیگه تموم کن محمد
محمد: حتما تو خوابیدی عزیزم
رها: محمد من خواب ندیدم واقعی بود
رها
خواب.دیدم از طلاق گرفت بودم چون میخاد بره دنبال داداش «و هنوز چشم هایم باز نکرده بودم ولی خیلی خوابیده بودم آخه دیروز از دست محمد ناراحت بودم صدای در اومد فکر کنم بابا بود»
جواد: پاشو دیگه چقدر میخوای بخوابی
رها: ساعت چند
جواد: ساعت هفت
رها: خیلی زوده بزار بخوابم
جواد: نامزدش اینجاست
رها:من که نامزد ندارم
جواد: خیلی خب برو بیمارستان
رها: باشه پدر جان
جواد: قربونت باشه برم من «رفتم به پایین»
رها
پاشدم مانتو سیاه و شالوار سرمه ای پوشیدم و رو سری سرمه ای سر کردم و ادکلن زدم و رفتم به پایین
پریا: سلام صبح بخیر خواهر جان
محمد: سلام به به صبح بخیر خانم خانما
رها: سلام خواهر جان صبح شما هم بخیر عزیزم سلام عیلکم تو اینجا چکار میکنی
محمد: من نامزد توام
جواد:اینجا چه خبر فکر کنم یه نفر گفته من نامزد ندارم
محمد: رها گفته مگه نه
رها: آره من گفتم
جواد: چی شد دخترم
رها: من ازش طلاق گرفتم دیگه تموم کن محمد
محمد: حتما تو خوابیدی عزیزم
رها: محمد من خواب ندیدم واقعی بود
۵.۳k
۲۱ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.