تکپارتی تهیونگ( درخواستی )
وقتی بدون اجازه میری بار
#تکپارتی_تهیونگ
امروز تهیونگ دیر وقت میومد منم حوصلم سر رفته بود که دوستم مایا زنگ زد
ات:جونم مایا
مایا:اتتتتت حوصلم سر رفته بیا بریم بارر
ات:حتی فکرشم نکن
مایا:اتتتتت تروخداااااا
ات:تهیونگ بفهمه زندم نمیزاره
مایا:اوووووو اتتتتت اون از کجا میخواد بفهمه به موقع میارم خونهههه تروخداااا هوم هوم هوم
آن هوووووف باشه ساعت۷منتظرم
مایا:عاشقتمممم بای
دختره دیوونه ساعت۴ بود سه ساعت وقت داشتم رفتم حموم و دقیقه۴۵یادم افتاد همینجوری نباید توی وان دراز بکشم و باید خودمو بشورم......
ساعت۶ونیم بود که مایا زنگ زد و گفت داره راه میوفته منم آماده بودم یه لباس تا وسط رون هام یقه هشت و کفش. های چرم بلند
وآرایش ملایم
صدای بوق ماشین مایا اومد رفتم پایین خوبه لباس من یقه هشت بود مال این تل فبها خالدون بازهههههه
رفتم سوار ماشین شدم حرکت کردیم
توی بار خیلی ها نگاهمون میکردن ولی ما اهمیت نمیدادیم
ویو تهیونگ
رفتم خونه ات نبود یاخدا ساعت۱شبه ات کجاست یهو صدای در اومد و ات بایه لباس که کلاسیم متر هم پارچه نبرده بود اومد داخل معلوم بود مسته
تهیونگ:کدوم گوری بودییی)باداد*
ات:اهههه ولم کننننن مرتیکه اسکل
بیشتر عصبی شدم و گفتم
تهیونگ:خودت خواستی
دستشو گرفتم و کشیدم بردم بالا انداختمش روی تخت و لبامو کشوندم روی لباش و همینجوری مک میزدم و لباسش رو ت ی تنش جر دادم و روی همه جای بدنش کیس ماک گذاشتم
ات:آحححح تهیونگاااااا بس کن خستم
تهیونگ:نه بیب نمیشه من کارم رو نصفه ول نمیکنم
لباسای خودمم در آوردم و سریع دیکمو واردش کردم بدون اینکه بزارم عادت کنه تلمبه میزدم و اونم جیغ میزد آححححح چقدر تنگههههه ات دیگه جیغ نمیزد و بیشتر ناله میکرد و منم با این کارش محکم تر توش تلمبه میزدم تا بالاخره ارضا شدم و اونم همزمان بامن ارضا شد
کنارش دراز کشیدم نفس نفس میزدیم
ات:اخخخخ تهیونگگگ خدا ازت نگزرهههههه درد دارمممم
تهیونگ:خوب میشی بیب
بردمش حموم و زیر دلشو ماساژ دادم که دیدم خوابش برده رفتم خوابوندمش روی تخت و خودمم خوابیدم
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
#تکپارتی_تهیونگ
امروز تهیونگ دیر وقت میومد منم حوصلم سر رفته بود که دوستم مایا زنگ زد
ات:جونم مایا
مایا:اتتتتت حوصلم سر رفته بیا بریم بارر
ات:حتی فکرشم نکن
مایا:اتتتتت تروخداااااا
ات:تهیونگ بفهمه زندم نمیزاره
مایا:اوووووو اتتتتت اون از کجا میخواد بفهمه به موقع میارم خونهههه تروخداااا هوم هوم هوم
آن هوووووف باشه ساعت۷منتظرم
مایا:عاشقتمممم بای
دختره دیوونه ساعت۴ بود سه ساعت وقت داشتم رفتم حموم و دقیقه۴۵یادم افتاد همینجوری نباید توی وان دراز بکشم و باید خودمو بشورم......
ساعت۶ونیم بود که مایا زنگ زد و گفت داره راه میوفته منم آماده بودم یه لباس تا وسط رون هام یقه هشت و کفش. های چرم بلند
وآرایش ملایم
صدای بوق ماشین مایا اومد رفتم پایین خوبه لباس من یقه هشت بود مال این تل فبها خالدون بازهههههه
رفتم سوار ماشین شدم حرکت کردیم
توی بار خیلی ها نگاهمون میکردن ولی ما اهمیت نمیدادیم
ویو تهیونگ
رفتم خونه ات نبود یاخدا ساعت۱شبه ات کجاست یهو صدای در اومد و ات بایه لباس که کلاسیم متر هم پارچه نبرده بود اومد داخل معلوم بود مسته
تهیونگ:کدوم گوری بودییی)باداد*
ات:اهههه ولم کننننن مرتیکه اسکل
بیشتر عصبی شدم و گفتم
تهیونگ:خودت خواستی
دستشو گرفتم و کشیدم بردم بالا انداختمش روی تخت و لبامو کشوندم روی لباش و همینجوری مک میزدم و لباسش رو ت ی تنش جر دادم و روی همه جای بدنش کیس ماک گذاشتم
ات:آحححح تهیونگاااااا بس کن خستم
تهیونگ:نه بیب نمیشه من کارم رو نصفه ول نمیکنم
لباسای خودمم در آوردم و سریع دیکمو واردش کردم بدون اینکه بزارم عادت کنه تلمبه میزدم و اونم جیغ میزد آححححح چقدر تنگههههه ات دیگه جیغ نمیزد و بیشتر ناله میکرد و منم با این کارش محکم تر توش تلمبه میزدم تا بالاخره ارضا شدم و اونم همزمان بامن ارضا شد
کنارش دراز کشیدم نفس نفس میزدیم
ات:اخخخخ تهیونگگگ خدا ازت نگزرهههههه درد دارمممم
تهیونگ:خوب میشی بیب
بردمش حموم و زیر دلشو ماساژ دادم که دیدم خوابش برده رفتم خوابوندمش روی تخت و خودمم خوابیدم
پایان
امیدوارم خوشتون اومده باشه
۵.۲k
۲۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.