سناریو درخواستی
وقتی ا.ت مامی اعضاست و ازشون بزرگتره(عاشقانه)
نامجون:بیبی... بیا کتاب بخونیم
ا.ت:بیبی؟؟؟؟؟من بیبیم؟؟
نامجون:اوو... یعنی مامی
ا.ت:*بغل کردن نامجون و کیس
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
جین:مامی هندسام چیکار میکنی؟؟
ا.ت:دارم واسه بیبی هندسام غذا درست میکنم*لبخند
جین:*از پشت بغلت میکنه و گردنتو میبوسه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
یونگی:ا.ت...خوابم نمیبره
ا.ت:اوخی پیشی بیا بغلت کنم خوابت ببره
یونگی:*با کله رف بغل ا.ت
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
جیهوپ:*خواب بودی میبوستت
ا.ت:اوممم هوپی
هوسوک:اووو مامی..بیدار شدی*با لبخند
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
جیمین:*رو مبل دراز کشیده بودی و داشتی به گوشیت نگا میکردی
جیمین:*یهو دراز میکشه روت
ا.ت:چیکار میکنی موچی کوچولو *لبخند
جیمین:هیچی...دلم واسه بغل های مامیم تنگ شده بود
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
تهیونگ:*داشتی غذا میپختی، تهیونگ میاد
ا.ت:چیزی میخاستی بیب؟
تهیونگ:*یهو میاد بلندت میکنه و میزارتت رو اپن *اهوم...لبای مامیو میخاستم*خمار
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
کوکی:*داشتین دوتایی گیم میزدین که تو میبری
ا.ت:یسسس بردیم
کوک:هوفف*سرشو میندازه پایین
ا.ت:اووو بیبی... ناراحت نشو...
کوک:ناراحت شدم....از دلم دربیار مامی
ا.ت:چیکار کنم واست
کوک:اممم.......چیز......بزاری.....بکنمت(😐😂)
ا.ت:اوک(اوووو چه پایه)
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
بوس بوس❤️🩷
نامجون:بیبی... بیا کتاب بخونیم
ا.ت:بیبی؟؟؟؟؟من بیبیم؟؟
نامجون:اوو... یعنی مامی
ا.ت:*بغل کردن نامجون و کیس
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
جین:مامی هندسام چیکار میکنی؟؟
ا.ت:دارم واسه بیبی هندسام غذا درست میکنم*لبخند
جین:*از پشت بغلت میکنه و گردنتو میبوسه
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
یونگی:ا.ت...خوابم نمیبره
ا.ت:اوخی پیشی بیا بغلت کنم خوابت ببره
یونگی:*با کله رف بغل ا.ت
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
جیهوپ:*خواب بودی میبوستت
ا.ت:اوممم هوپی
هوسوک:اووو مامی..بیدار شدی*با لبخند
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
جیمین:*رو مبل دراز کشیده بودی و داشتی به گوشیت نگا میکردی
جیمین:*یهو دراز میکشه روت
ا.ت:چیکار میکنی موچی کوچولو *لبخند
جیمین:هیچی...دلم واسه بغل های مامیم تنگ شده بود
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
تهیونگ:*داشتی غذا میپختی، تهیونگ میاد
ا.ت:چیزی میخاستی بیب؟
تهیونگ:*یهو میاد بلندت میکنه و میزارتت رو اپن *اهوم...لبای مامیو میخاستم*خمار
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
کوکی:*داشتین دوتایی گیم میزدین که تو میبری
ا.ت:یسسس بردیم
کوک:هوفف*سرشو میندازه پایین
ا.ت:اووو بیبی... ناراحت نشو...
کوک:ناراحت شدم....از دلم دربیار مامی
ا.ت:چیکار کنم واست
کوک:اممم.......چیز......بزاری.....بکنمت(😐😂)
ا.ت:اوک(اوووو چه پایه)
•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
بوس بوس❤️🩷
۳.۳k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.