تک پارتی نامجون
ا/ت ویو
امروز بلاخره بعد از 1 هفته قراره نامی یه خوشگلمو ببینم.. خیلی دلم براش تنگ شده بود..پس دست به کار شدم و شروع کردم براش دوتا از غذا های مورد علاقشو درست کردم و براش میز چیدم و لباس و عطری که خیلی دوست داشت رو پوشیدم و زدم و منتظر موندم تا بیاد
زینگگگ زینگگگ (راوی خودشو کشت)
درو باز کردم و صاف خورد تو ذوقم...
+ سلام قشنگممممم (اومدم بغلش)
_ سلام بیبی... چقدر دلم برات تنگ شده بود... خوشحالم که میبینمت (یه بوسه ی سطحی روی لبای ا/ت زدم)
_اوههه... میبینم که چی کار کردی (خنده)
+من همیشه باید برای اومدنت دیگه این کارا رو بکنم..
_ ا/ت...
+جونم
_هر کاری که برای این که خستگی از تنم در بیاد میکنی؟
+اره، ولی مثلا چی؟
_ پس... بعد شام رو تخت منتظرم باش..
اوه اوه اوه😂
شروع کنم فیک بنویسم؟
امروز بلاخره بعد از 1 هفته قراره نامی یه خوشگلمو ببینم.. خیلی دلم براش تنگ شده بود..پس دست به کار شدم و شروع کردم براش دوتا از غذا های مورد علاقشو درست کردم و براش میز چیدم و لباس و عطری که خیلی دوست داشت رو پوشیدم و زدم و منتظر موندم تا بیاد
زینگگگ زینگگگ (راوی خودشو کشت)
درو باز کردم و صاف خورد تو ذوقم...
+ سلام قشنگممممم (اومدم بغلش)
_ سلام بیبی... چقدر دلم برات تنگ شده بود... خوشحالم که میبینمت (یه بوسه ی سطحی روی لبای ا/ت زدم)
_اوههه... میبینم که چی کار کردی (خنده)
+من همیشه باید برای اومدنت دیگه این کارا رو بکنم..
_ ا/ت...
+جونم
_هر کاری که برای این که خستگی از تنم در بیاد میکنی؟
+اره، ولی مثلا چی؟
_ پس... بعد شام رو تخت منتظرم باش..
اوه اوه اوه😂
شروع کنم فیک بنویسم؟
۷.۲k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.