انتخاب سخت
P4
ویو ات
یک ساعت گذشت سرم تو گوشی بود که مربی ورزش آمد و بچه ها هم پشت سرش آمدن
یونا داشت با جیسو حرف میزد هان آمد کنارم نشست بعد مربی شروع کرد به حرف زدن
مربی ورزش: بچه میتونین برید و لباس تون رو عوض کنین
بچه ها باز رفتن فقط من موندم تو کلاس مربی گفت
مربی ورزش : آت حالت بهتر شد
- بله بهتر شدم
مربی ورزش : خوبه بچه ها آمدن بگو میتونن برن خونه
- چشم
به احترام معلم تعظیم کردن و بعد مربی رفت
بچه ها کم کم آمدن تو کلاس کیفم رو برداشتم وقتی همه آمدن بلند گفتم
- مربی گفته میتونین برین خونه بعدش ا از جام بلند شدم و رفتم سمت در که دید هان هم داره پشت سرم میاد
این دیگه خیلی مینی بود 😅
ویو ات
یک ساعت گذشت سرم تو گوشی بود که مربی ورزش آمد و بچه ها هم پشت سرش آمدن
یونا داشت با جیسو حرف میزد هان آمد کنارم نشست بعد مربی شروع کرد به حرف زدن
مربی ورزش: بچه میتونین برید و لباس تون رو عوض کنین
بچه ها باز رفتن فقط من موندم تو کلاس مربی گفت
مربی ورزش : آت حالت بهتر شد
- بله بهتر شدم
مربی ورزش : خوبه بچه ها آمدن بگو میتونن برن خونه
- چشم
به احترام معلم تعظیم کردن و بعد مربی رفت
بچه ها کم کم آمدن تو کلاس کیفم رو برداشتم وقتی همه آمدن بلند گفتم
- مربی گفته میتونین برین خونه بعدش ا از جام بلند شدم و رفتم سمت در که دید هان هم داره پشت سرم میاد
این دیگه خیلی مینی بود 😅
۴.۵k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.