(به دلیل گشادی زیاد ادمین پرش زمانی به بهتر شدن ا.ت)
(به دلیل گشادی زیاد ادمین پرش زمانی به بهتر شدن ا.ت)
رفتم تو اتاق ا.ت و پیش تختش یک صندلی بود و رفتم پیشش نشستم و دستم رو گذاشتم روی موهاش
خیلی دلم براش تنگ شده بود
نامجون. ا.ت تورو خدا چشماتو وا کن زندگیم(بغض)
....
یهو دیدم ا.ت آروم چشماشو وا کرد
نامجون. ا.ت ا.ت عشقم بلند شو حالت خوبه عزیزم ؟
ا.ت. م...م..من کجام؟
ا.ت ویو
چشمام رو باز کردم دیدم که نامجون بالای سرمه خیلی سرم گیج میرفت آروم روی تخت نشستم وقتی نامجون رو دیدم قلبم تند تند میزد خیلی دلم میخواست برم بقلش ودی نمیتونستم یه بغض خفه ای کردم ولی به روح نیاوردم
نامجون. من باهات تصادف کردم و هردومون اینجا اومدین خیلی ببخشید کوالای من
ا.ت....
نامجون. عشقم چرا باهام حرف نمیزنی انقدر به گذشته فکر نکن
دیگه نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه
ا.ت. نامجون...هق...من بقل تورو میخوام (گریه)
یهو دیدم نامجون منو تو بقلش کشید و رو سرم رو بوسید
نامجون. قل میدم دیگه هیچوقت ترکت نکنم
ا.ت. قل دادی
نامجون. واقعا
ا.ت. باشه
یهو شروع به قلقلک دادنم کرد و قش قش میخندیدم .
...
نامجون رفته بود از دکتر بپرسه که کی میتونم مرخص بشم که یکم صبر کردم که اومد
نامجون. خب بلند شو ا.ت وسایلتو جمع کن نا سلامتی میخوای بیای به خونه ی خودتا؟
ا.ت. یا باشه الان
بلند شدم و لباسام رو عوض کردم و دست نامی جونم رو گرفتم و بعدش باهم سوار تاکسی شدیم و رفتیم خونه
پایان
رفتم تو اتاق ا.ت و پیش تختش یک صندلی بود و رفتم پیشش نشستم و دستم رو گذاشتم روی موهاش
خیلی دلم براش تنگ شده بود
نامجون. ا.ت تورو خدا چشماتو وا کن زندگیم(بغض)
....
یهو دیدم ا.ت آروم چشماشو وا کرد
نامجون. ا.ت ا.ت عشقم بلند شو حالت خوبه عزیزم ؟
ا.ت. م...م..من کجام؟
ا.ت ویو
چشمام رو باز کردم دیدم که نامجون بالای سرمه خیلی سرم گیج میرفت آروم روی تخت نشستم وقتی نامجون رو دیدم قلبم تند تند میزد خیلی دلم میخواست برم بقلش ودی نمیتونستم یه بغض خفه ای کردم ولی به روح نیاوردم
نامجون. من باهات تصادف کردم و هردومون اینجا اومدین خیلی ببخشید کوالای من
ا.ت....
نامجون. عشقم چرا باهام حرف نمیزنی انقدر به گذشته فکر نکن
دیگه نتونستم تحمل کنم و زدم زیر گریه
ا.ت. نامجون...هق...من بقل تورو میخوام (گریه)
یهو دیدم نامجون منو تو بقلش کشید و رو سرم رو بوسید
نامجون. قل میدم دیگه هیچوقت ترکت نکنم
ا.ت. قل دادی
نامجون. واقعا
ا.ت. باشه
یهو شروع به قلقلک دادنم کرد و قش قش میخندیدم .
...
نامجون رفته بود از دکتر بپرسه که کی میتونم مرخص بشم که یکم صبر کردم که اومد
نامجون. خب بلند شو ا.ت وسایلتو جمع کن نا سلامتی میخوای بیای به خونه ی خودتا؟
ا.ت. یا باشه الان
بلند شدم و لباسام رو عوض کردم و دست نامی جونم رو گرفتم و بعدش باهم سوار تاکسی شدیم و رفتیم خونه
پایان
۳.۹k
۱۸ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.