نقآب دآر
•𝟭𝟮•
(دست خانم لی رو گرفتم و خواستم از سالن ببرمش بیرون ولی نمیتونست درست راه بره.راهم رو برگردوندم و بردمش به سمت صندلی و گذاشتمش روی صندلی و روی زمین نشستن و به زانوش خیره شدم و به آرومی با انگشت اشارم جای زخمش رو بررسی کردم.میتونم به راحتی خوبی کنم ولی اگه الان انجامش بدم اونم جلوی روش قطعا دستم رو میشه و نمیتونم این کارو انجام بدم...بلند شدم و بهش نگاه کردم و دیدم با اخم ریزی به زانوش نگاه میکنه)
کیم:من چند لحظه میرم...
لی:ب...بله...
کیم:لطفا جایی نرید.زود برمیگردم
(منتظر جواب خانم لی نشدم و به سمت آسانسور رفتم و سوار آسانسور شدم و به طبقه ی اول رفتم و از سالن خارج شدم و به سمت داروخونه رفتم و یه چسب زخم گرفتم و از داروخونه خارج شدم،میخواستم برم داخل سالن که ایستادم و کمی فکر کردم.فکر کنم چسب زخم کافی باشه...وایسا به آقای جانگ زنگ بزنم)
(تلفنم رو در آووردم و شماره ی آقای جانگ رو پیدا کردم و یک نفس عمیق کشیدم و انگشتم رو روی دکمه سبز رنگ فشار دادم)
جانگ:بله؟آفتاب از کجا در اومده؟معمولا توی این موقع ها عادت دارم یهویی تورو جلوی روم ببینم نه صداتو از پشت تلفن بشنوم ارباب گرامی(خندید و صداش رو صاف کرد)خب؟
کیم:نمک نریز.وقتی یکی میوفته زانوش یکم خون میاد چسب زخم کافیه یا نه؟(ابرو بالا انداخت و سکوت کرد)
جانگ:بله.چطور مگه؟نکنه قدرتات کار نمیکنه؟!(با ترس)وای نگو نقاب دار...
کیم:خفه شو ببینم جانگ.(هوفی از دهنش بیرون داد)نه.قدرتام هنوز سر جاشونن،یکی یکم زانوش خون اومده...میخوام ببینم چسب زخم کافیه یا نه؟!
جانگ:(سکوت کرد)
جانگ:نکنه عاشق شدی که انقدر به فکر طرف شدی؟!نگو قراره ارباب قشنگمو تو لباس دامادی ببینم!وای...نگو قراره اربابمونو از دست بدیم...(با صدای لرزش دار گفت و لحنش کم کن به لحن ترسیده تغییر کرد)
کیم:انقدر حرف اضافه نزن.عاشق نشدم،نمیتونم اصلا عاشق شم باهوش.حالا بگو کافیه یا نه؟(با صدای کلافه)
جانگ:خیالمراحت نشده ولی ترجیح میدم خودم رو گول بزنم...آره کافیه(با لحنی بین شاد و ناراحت)
(تلفن رو قطع کردم و تلفنم رو بردم توی جیب سمت چپ کتم و وارد ساختمون شدم و سوار آسانسور شدم و به طبقه ی سالن تئاتر رفتم،وقتی به طبقه ی سالن تئاتر رسیدم از آسانسور خارج شدم و به سمت صندلی رفتم و دیدم خانم لی دقیقا سر جاش نشسته)
کیم:ببخشید اگه دیر شد...(با صدای آرومی گفت و جلوی خانم لی نشست و جعبه ی چسب زخم رو باز کرد و یه چسب زخم در آوورد و باز کرد و به زانوی خانم لی زد)
لی:(کمی سرخ شد و گوشه ی لبش رو گاز گرفت)نه مشکلی نیست...ممنونم...نیازی به این کار نبود(لبخند کمرنگی زد)
(دست خانم لی رو گرفتم و خواستم از سالن ببرمش بیرون ولی نمیتونست درست راه بره.راهم رو برگردوندم و بردمش به سمت صندلی و گذاشتمش روی صندلی و روی زمین نشستن و به زانوش خیره شدم و به آرومی با انگشت اشارم جای زخمش رو بررسی کردم.میتونم به راحتی خوبی کنم ولی اگه الان انجامش بدم اونم جلوی روش قطعا دستم رو میشه و نمیتونم این کارو انجام بدم...بلند شدم و بهش نگاه کردم و دیدم با اخم ریزی به زانوش نگاه میکنه)
کیم:من چند لحظه میرم...
لی:ب...بله...
کیم:لطفا جایی نرید.زود برمیگردم
(منتظر جواب خانم لی نشدم و به سمت آسانسور رفتم و سوار آسانسور شدم و به طبقه ی اول رفتم و از سالن خارج شدم و به سمت داروخونه رفتم و یه چسب زخم گرفتم و از داروخونه خارج شدم،میخواستم برم داخل سالن که ایستادم و کمی فکر کردم.فکر کنم چسب زخم کافی باشه...وایسا به آقای جانگ زنگ بزنم)
(تلفنم رو در آووردم و شماره ی آقای جانگ رو پیدا کردم و یک نفس عمیق کشیدم و انگشتم رو روی دکمه سبز رنگ فشار دادم)
جانگ:بله؟آفتاب از کجا در اومده؟معمولا توی این موقع ها عادت دارم یهویی تورو جلوی روم ببینم نه صداتو از پشت تلفن بشنوم ارباب گرامی(خندید و صداش رو صاف کرد)خب؟
کیم:نمک نریز.وقتی یکی میوفته زانوش یکم خون میاد چسب زخم کافیه یا نه؟(ابرو بالا انداخت و سکوت کرد)
جانگ:بله.چطور مگه؟نکنه قدرتات کار نمیکنه؟!(با ترس)وای نگو نقاب دار...
کیم:خفه شو ببینم جانگ.(هوفی از دهنش بیرون داد)نه.قدرتام هنوز سر جاشونن،یکی یکم زانوش خون اومده...میخوام ببینم چسب زخم کافیه یا نه؟!
جانگ:(سکوت کرد)
جانگ:نکنه عاشق شدی که انقدر به فکر طرف شدی؟!نگو قراره ارباب قشنگمو تو لباس دامادی ببینم!وای...نگو قراره اربابمونو از دست بدیم...(با صدای لرزش دار گفت و لحنش کم کن به لحن ترسیده تغییر کرد)
کیم:انقدر حرف اضافه نزن.عاشق نشدم،نمیتونم اصلا عاشق شم باهوش.حالا بگو کافیه یا نه؟(با صدای کلافه)
جانگ:خیالمراحت نشده ولی ترجیح میدم خودم رو گول بزنم...آره کافیه(با لحنی بین شاد و ناراحت)
(تلفن رو قطع کردم و تلفنم رو بردم توی جیب سمت چپ کتم و وارد ساختمون شدم و سوار آسانسور شدم و به طبقه ی سالن تئاتر رفتم،وقتی به طبقه ی سالن تئاتر رسیدم از آسانسور خارج شدم و به سمت صندلی رفتم و دیدم خانم لی دقیقا سر جاش نشسته)
کیم:ببخشید اگه دیر شد...(با صدای آرومی گفت و جلوی خانم لی نشست و جعبه ی چسب زخم رو باز کرد و یه چسب زخم در آوورد و باز کرد و به زانوی خانم لی زد)
لی:(کمی سرخ شد و گوشه ی لبش رو گاز گرفت)نه مشکلی نیست...ممنونم...نیازی به این کار نبود(لبخند کمرنگی زد)
۱۳.۷k
۱۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.