ویو یونگی
ویو یونگی
صبح زود بلند شدم برای ات نامه نوشتم که ناهار بخور بعد برو حاظر شدم رفتم دم خونه جیمین زنگ رو زدم که جیمین در رو باز کرد که یقشو گرفتم باعث شد پرت بشه زمین
_چه یونگی؟؟(داد)
^عوضی باشه دختر مردمو دوست نداری میدونی چقدر درد کشیده نمیدونی بزار برات بگیم (صدای ضبط شده رو گذاشت) دیشب فقط داشت هزیون میگفت انقدر گریه کرد که خوابش برد بردم خونه خودم چرا چون جنابعالی داشتی با اون هرزه کیف میکردی
_هیونگ حرف دهنو بفهم من با اون هرزه کاری ندارم
^اوکی اما اینو بدون بد ضربه ای میخوری
_حتما (پوزخند)
*یونگی از خوهه رفت بیرون
ویو ات
بلند شدم نامه یونگی روخوندم خوبه یکی به فکرم هست اما باید زود برم مطمئنم جیمین تنبیهم میکنه زود رفتم خونه که جیمینو دیدم
+بب.....ببخشید (ترس)
_فقط از جلو چشام گمشو (سرد و اروم)
+ با..شه(تعجب)
رفتم تو اتاقم که یه فکری به سرم زد من هیچکس رو ندارم پس اهمیتی هم نداره زنده بمونم رفتم یه تیغ برداشتم و رگم رو زدم خون از دستم مثل ابشار میریخت و دیگه چیزی نفهمیدمو سیاهی.....
ویو جیمین
......
صبح زود بلند شدم برای ات نامه نوشتم که ناهار بخور بعد برو حاظر شدم رفتم دم خونه جیمین زنگ رو زدم که جیمین در رو باز کرد که یقشو گرفتم باعث شد پرت بشه زمین
_چه یونگی؟؟(داد)
^عوضی باشه دختر مردمو دوست نداری میدونی چقدر درد کشیده نمیدونی بزار برات بگیم (صدای ضبط شده رو گذاشت) دیشب فقط داشت هزیون میگفت انقدر گریه کرد که خوابش برد بردم خونه خودم چرا چون جنابعالی داشتی با اون هرزه کیف میکردی
_هیونگ حرف دهنو بفهم من با اون هرزه کاری ندارم
^اوکی اما اینو بدون بد ضربه ای میخوری
_حتما (پوزخند)
*یونگی از خوهه رفت بیرون
ویو ات
بلند شدم نامه یونگی روخوندم خوبه یکی به فکرم هست اما باید زود برم مطمئنم جیمین تنبیهم میکنه زود رفتم خونه که جیمینو دیدم
+بب.....ببخشید (ترس)
_فقط از جلو چشام گمشو (سرد و اروم)
+ با..شه(تعجب)
رفتم تو اتاقم که یه فکری به سرم زد من هیچکس رو ندارم پس اهمیتی هم نداره زنده بمونم رفتم یه تیغ برداشتم و رگم رو زدم خون از دستم مثل ابشار میریخت و دیگه چیزی نفهمیدمو سیاهی.....
ویو جیمین
......
۸.۲k
۱۵ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.