فیک( من♡تو) پارت ۳۴
فیک( من♡تو) پارت ۳۴
ا.ت ویو
بعد از خوردن صبحونه....آماده شدیم...و بعد به سمت کمپانی رفتیم........
امروز دوباره On ,let go, تمرین کردیم و بعدش idol و go go رو تمرین کردیم....بعد از تمرین.....نامجون تو کمپانی موند و بقیه اعضا رفتن.....
با نامجون و مربی ها تمرین کردم..و بعد از ضبط آهنگ ها.....منو نامجونم از کمپانی بیرون شدیم..........
ساعت ۱۱ بود به خونه رسیدیم......جیهوپ جیمین و جونگکوک بیدار بودن و بقیه خوابیده بودن...نامجونم رفت بخوابه...
با جیهوپ دنس و تمرین کردم....و جونگکوک و جیمین تو لیریک ها بهمکمک کرد........البته بگم..موقع ک جونگکوک بهم توضیح میداد هوش و حواسم به خودش بود نه به لیریک ها......
بعد از کلی تمرین دیگه از خستگی نمیشد بلند شد....
جیهوپ دستمو گرفت و از رو مبل بلندم کرد......و بعد از گفتن شب بخیر....به طبقه بالا اومدیم...ک دنبالمون جونگکوکم اومد...هر کدوم به اتاقمون رفتیم......خودمو رو تخت پرت کردم....دیگه از خستگی نمیتونستم چشمامو وا کنم..........پتو رو روم کشیدم و چشمامو بستم.....و خوابیدم.......
صبح با صدای در....و بعدش صدای جیهوپ ک میگفت....بیدار شو...الان دیر میشه....بیدار شدم...رو تخت نشستم ...در حال ک دستم تو موهام بود..خمیازه کشیدم...و بعدش از رو تخت بلند شدم....با صدای بلند گفتم....
ا.ت: الان میام......
از تو کمد یه لباس برداشتم و رو تخت گذاشتم و بعدش با حوله رفتم حموم.......
بعد از ی دوش آب گرم.....حالم بهتر شد........
بعد از خشک کردن موهام لباسمو پوشیدم....و میکاپمو کردم.....و از اتاق بیرون اومدم........زمانیکه از اتاق بیرون شدم.....جونگکوکم از اتاقش بیرون شد....
ا.ت: صبح بخیر...
جونگکوک: صبح بخیر.....
باهم از پله ها پایین اومدیم......پسرا دور میز نشسته بودن....منو جونگکوکم رفتیم و نشستيم.......
.
بعد از خوردن صبحونه...پسرا رفتن آماده شن....منم رفتم و کتمو ک با لباسم ست بود از اتاقم برداشتم و دوباره برگشتم طبقه پایین......و باهم رفتیم کمپانی...
امروز...شاید همه ی لیریک های آهنگ و ظبط کنیم...چون دیشب به حد کافی تمرین کرده بودم....و الان واسه ظبط آماده بودم............
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
ا.ت ویو
بعد از خوردن صبحونه....آماده شدیم...و بعد به سمت کمپانی رفتیم........
امروز دوباره On ,let go, تمرین کردیم و بعدش idol و go go رو تمرین کردیم....بعد از تمرین.....نامجون تو کمپانی موند و بقیه اعضا رفتن.....
با نامجون و مربی ها تمرین کردم..و بعد از ضبط آهنگ ها.....منو نامجونم از کمپانی بیرون شدیم..........
ساعت ۱۱ بود به خونه رسیدیم......جیهوپ جیمین و جونگکوک بیدار بودن و بقیه خوابیده بودن...نامجونم رفت بخوابه...
با جیهوپ دنس و تمرین کردم....و جونگکوک و جیمین تو لیریک ها بهمکمک کرد........البته بگم..موقع ک جونگکوک بهم توضیح میداد هوش و حواسم به خودش بود نه به لیریک ها......
بعد از کلی تمرین دیگه از خستگی نمیشد بلند شد....
جیهوپ دستمو گرفت و از رو مبل بلندم کرد......و بعد از گفتن شب بخیر....به طبقه بالا اومدیم...ک دنبالمون جونگکوکم اومد...هر کدوم به اتاقمون رفتیم......خودمو رو تخت پرت کردم....دیگه از خستگی نمیتونستم چشمامو وا کنم..........پتو رو روم کشیدم و چشمامو بستم.....و خوابیدم.......
صبح با صدای در....و بعدش صدای جیهوپ ک میگفت....بیدار شو...الان دیر میشه....بیدار شدم...رو تخت نشستم ...در حال ک دستم تو موهام بود..خمیازه کشیدم...و بعدش از رو تخت بلند شدم....با صدای بلند گفتم....
ا.ت: الان میام......
از تو کمد یه لباس برداشتم و رو تخت گذاشتم و بعدش با حوله رفتم حموم.......
بعد از ی دوش آب گرم.....حالم بهتر شد........
بعد از خشک کردن موهام لباسمو پوشیدم....و میکاپمو کردم.....و از اتاق بیرون اومدم........زمانیکه از اتاق بیرون شدم.....جونگکوکم از اتاقش بیرون شد....
ا.ت: صبح بخیر...
جونگکوک: صبح بخیر.....
باهم از پله ها پایین اومدیم......پسرا دور میز نشسته بودن....منو جونگکوکم رفتیم و نشستيم.......
.
بعد از خوردن صبحونه...پسرا رفتن آماده شن....منم رفتم و کتمو ک با لباسم ست بود از اتاقم برداشتم و دوباره برگشتم طبقه پایین......و باهم رفتیم کمپانی...
امروز...شاید همه ی لیریک های آهنگ و ظبط کنیم...چون دیشب به حد کافی تمرین کرده بودم....و الان واسه ظبط آماده بودم............
اشتباه املایی بود معذرت 🤍❤
۹.۲k
۱۳ بهمن ۱۴۰۲