𝔓𝔞𝔯𝔱 6
𝔓𝔞𝔯𝔱 6
𝔯𝔞𝔦𝔫𝔶 𝔫𝔦𝔤𝔥𝔱
آروم وار اتاق شد و به سمت پسرک که الان رو به پنجره در حال سیگار کشیدن بود رفت نگاهش به تخت افتاد که روش لباس خدمتکاری بود
پسرک برگشت سمتش و گفت
یونگی: از این به بعد خدمتکار شخصیمی و اینم لباسته
ا/ت: اونوقت چرا باید به حرفت گوش کنم؟
پسر به سمتش برگشت و گفت
یونگی: چون من میگم
که تلفنش زنگ خورد بعد از تلفن بهم نگاهی کرد و گفت
یونگی: فعلا لباساتو بزار داخل اتاقت و حاضر شو تا بریم بیرون
ا/ت: اتاقم؟
یونگی: آره گفتم برات اتاق آماده کنن با لباس ها وسایلی که دوست داری
ا/ت: اوکی
به سمت اتاق رفت و درو باز کرد که با اتاقی به رنگ سیاه مواجه شد
به سمت تخت رفت و لباس رو روش انداخت و بعد به سمت کمد رفت از سردی یا گرمی هوا خبر نداشت برای همین
به نیم تنه ی مشکی با شلوار مشکی و همین تور کت مشکی پوشید
به پایین رفت و رو به پسری که حتا اسمشم نمیدونست گفت
ا/ت: هوی بدون اسم بریم
یونگی: اسمم یونگی(اخم وحشتناک)
ا/ت: به چپم(پوکر)
𝔯𝔞𝔦𝔫𝔶 𝔫𝔦𝔤𝔥𝔱
آروم وار اتاق شد و به سمت پسرک که الان رو به پنجره در حال سیگار کشیدن بود رفت نگاهش به تخت افتاد که روش لباس خدمتکاری بود
پسرک برگشت سمتش و گفت
یونگی: از این به بعد خدمتکار شخصیمی و اینم لباسته
ا/ت: اونوقت چرا باید به حرفت گوش کنم؟
پسر به سمتش برگشت و گفت
یونگی: چون من میگم
که تلفنش زنگ خورد بعد از تلفن بهم نگاهی کرد و گفت
یونگی: فعلا لباساتو بزار داخل اتاقت و حاضر شو تا بریم بیرون
ا/ت: اتاقم؟
یونگی: آره گفتم برات اتاق آماده کنن با لباس ها وسایلی که دوست داری
ا/ت: اوکی
به سمت اتاق رفت و درو باز کرد که با اتاقی به رنگ سیاه مواجه شد
به سمت تخت رفت و لباس رو روش انداخت و بعد به سمت کمد رفت از سردی یا گرمی هوا خبر نداشت برای همین
به نیم تنه ی مشکی با شلوار مشکی و همین تور کت مشکی پوشید
به پایین رفت و رو به پسری که حتا اسمشم نمیدونست گفت
ا/ت: هوی بدون اسم بریم
یونگی: اسمم یونگی(اخم وحشتناک)
ا/ت: به چپم(پوکر)
۲.۷k
۱۰ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.