دوست دارم حتی از دور پارت ۸۹ [پارت آخر]
سوگلی: با دم شیر بازی نکنین. چون بعدا باید التماسمو کنین! *داد*
بعد تمام اون مردایی که دورو برمون بودن تفنگاشونو گرفتن سمتمون.
ولی همون موقع بود که پلیسا اومد و اونا رو گرفتن. تقریبا جنگ شده بود. من فقط دوییدم رفتم پیش رزی که بیهوش بیهوش بود. براید بغلش کردم و با کمک پلیسا با پسرا از اونجا خارج شدیم.
(از اونجایی بنده خیلی گشاد تشریف دارم، خلاصه میکنم...)
بله دیگه بعد از نیم همه چیز تموم شد.
رزی بهوش اومده بود. هنوز اونجا بودیم
یه آمبولانس اونجا بود که زخمای رزی رو پانسمان کرد.
بقیه بچه ها اومدن.
چانیول هم اومد اونجا.
سولگی رو پلیسا داشتن میبردن توی ماشین.
سولگی داشت گریه میکرد.
چانیول پیش ما بود. تا دید سولگی رو دارن میبرن...
چانیول:سولگی *داد*
پلیسا و سولگی وایسادن.
اون دوتا فقط به هم زول زده بودن.
جونگکوک: فک کنم چانیول عاشق شد.🤣
بچه ها:🤣🤣🤣🤣🤣🤣
رزی: جیمین....
جیمین: جونم¿
رزی: جیمین، اون باعث مرگ بچمون شده بود. *بغض و گریه*
جیمین:....اشکالی نداره. اشکالی نداره عزیزم. مهم اینکه الان حال هممون خوبه. *بغلش کرد.*
.
.
.
#دوسالبعد
#نویسنده
الان یه سال گذشته. بچه های جین و جیسو دنیا اومدن. دوقلون. یه دختر و یه پسر. که تمان دنیا ی مامان و باباشونن.
********************************************
شوگا و سویون هم صاحب یه پسر کوچولو شدن.
********************************************
جیهوپ و ریونجین هنوز قصد مامان و بابا شدن ندارن و میخوان فعلا دنیا رو ببینن. تا سال دیگه حالا...
********************************************
هاواسا هم الان دو ماهه حاملس. و متاسفانه نمیتونه کاری بکنه. و تا وقتی بچه دنیا بیاد، تمام وسایل خونه رو باید دوباره بگیرن.😂
********************************************
رزی و جیمین هم یه سال ازدواج کردن. و رزی حاملس و هنوز به جیمین نگفته.
********************************************
تهیونگ هم به رویای پدر شدن رسید. و جنی الان بچه ی سومشون رو حاملس.
(یه سال نگذشته جنی رو حامله کرد بچم😂)
********************************************
جونگکوک و لیسا هم چند وقت دیگه عروسیشونه. ولی لیسا چهارماهه حاملس.😶
********************************************
و سولگی هنوز یک سال دیگه باید توی زندان بمونه. ولی چانیول الان فهمیده عشق واقعیش سوگلیه. و الان منتطر تا اومدن سولگی...
.
.
.
تمامشدایندفترولیحکایتهنوزباقیست
اگه این فیکو خوندی، خوشحال میشم نظراتت رو راجبش بشنوم.🥲
امیدوارمخوشتوناومدهباشه♥︎
و اینکه فردا پس فردا فیک جدید رو میزارم:)
بعد تمام اون مردایی که دورو برمون بودن تفنگاشونو گرفتن سمتمون.
ولی همون موقع بود که پلیسا اومد و اونا رو گرفتن. تقریبا جنگ شده بود. من فقط دوییدم رفتم پیش رزی که بیهوش بیهوش بود. براید بغلش کردم و با کمک پلیسا با پسرا از اونجا خارج شدیم.
(از اونجایی بنده خیلی گشاد تشریف دارم، خلاصه میکنم...)
بله دیگه بعد از نیم همه چیز تموم شد.
رزی بهوش اومده بود. هنوز اونجا بودیم
یه آمبولانس اونجا بود که زخمای رزی رو پانسمان کرد.
بقیه بچه ها اومدن.
چانیول هم اومد اونجا.
سولگی رو پلیسا داشتن میبردن توی ماشین.
سولگی داشت گریه میکرد.
چانیول پیش ما بود. تا دید سولگی رو دارن میبرن...
چانیول:سولگی *داد*
پلیسا و سولگی وایسادن.
اون دوتا فقط به هم زول زده بودن.
جونگکوک: فک کنم چانیول عاشق شد.🤣
بچه ها:🤣🤣🤣🤣🤣🤣
رزی: جیمین....
جیمین: جونم¿
رزی: جیمین، اون باعث مرگ بچمون شده بود. *بغض و گریه*
جیمین:....اشکالی نداره. اشکالی نداره عزیزم. مهم اینکه الان حال هممون خوبه. *بغلش کرد.*
.
.
.
#دوسالبعد
#نویسنده
الان یه سال گذشته. بچه های جین و جیسو دنیا اومدن. دوقلون. یه دختر و یه پسر. که تمان دنیا ی مامان و باباشونن.
********************************************
شوگا و سویون هم صاحب یه پسر کوچولو شدن.
********************************************
جیهوپ و ریونجین هنوز قصد مامان و بابا شدن ندارن و میخوان فعلا دنیا رو ببینن. تا سال دیگه حالا...
********************************************
هاواسا هم الان دو ماهه حاملس. و متاسفانه نمیتونه کاری بکنه. و تا وقتی بچه دنیا بیاد، تمام وسایل خونه رو باید دوباره بگیرن.😂
********************************************
رزی و جیمین هم یه سال ازدواج کردن. و رزی حاملس و هنوز به جیمین نگفته.
********************************************
تهیونگ هم به رویای پدر شدن رسید. و جنی الان بچه ی سومشون رو حاملس.
(یه سال نگذشته جنی رو حامله کرد بچم😂)
********************************************
جونگکوک و لیسا هم چند وقت دیگه عروسیشونه. ولی لیسا چهارماهه حاملس.😶
********************************************
و سولگی هنوز یک سال دیگه باید توی زندان بمونه. ولی چانیول الان فهمیده عشق واقعیش سوگلیه. و الان منتطر تا اومدن سولگی...
.
.
.
تمامشدایندفترولیحکایتهنوزباقیست
اگه این فیکو خوندی، خوشحال میشم نظراتت رو راجبش بشنوم.🥲
امیدوارمخوشتوناومدهباشه♥︎
و اینکه فردا پس فردا فیک جدید رو میزارم:)
۹.۱k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.