معجزه ی عشق پرت ۱۳
جی کی:
نشسته بودیم ........امیدوار بودم بچه ها نیان اینجا
فکرم درگیر حرف جیسو هم بود
با خنده برگشتم سمت جیسو دلم میخواست اذیتش کنم
جی کی:جیسو؟
جیسو:هوم؟
جی کی:واقعا دوسم داری؟
با این سوالم زود برگشتم سمتم واقعا قیافش دیدنی بود
جیسو:ام جیزه.....جی میگن......به مظرت بچه ها میان؟
با ضایع بازیش قهقه زدم
جی کی:وای دختر تو خیلی باحالی تو کی وقت کردی دوسم داشته باشی
جیسو:هیچم اینطور نیس
جی کی:اووم اره تو راست میگی.....فقط یه چیزی .....منم....
با باز شدن در حرفم نصفه موند
با دیدن افراد رو به روم تا مرز سکته رفتم
***&&***
جیمین:
داشتم رانندگی میکردم که یه فیلم بهم ارسال شد......باورم نمیشد....چرا باید تون عوضیا با جی کی و جیسو همچبن کاری کنن چرا میخواستن توب استخر خفشون کنن؟
همون لحظه تهیونگ بهم زنگ زد و گفت وایسم تا اوناهم بیان
واقعا حالم بد بود
یه ربع منتظر موندم که دیدم بچه اا با سرعت ماشین رو نگه داشتن و اومدن سمتم
جی هوپ:خوبی جیمین:
جیمین:نه
تهیونگ:الان وقت تلف کردن وقت نیس زودباشید باید بربم به اون ادرس وگرنه میمیرن
با حرف تهیونگ به خودم اومدم و زود رفتم نشستم توی ماشین
با دو ماشین داشتیم میرفتیم سمت اون ادرس
نمیخواستم بچه ها بیان ولی میدونستم تهیونگ سرتق تر از این حرف هاست و نقشه هایی داشت وگرنه اون نمیدونست من اینجام
با کارش لبخند اومد رو لبم واقعا هر ۶ تاشون حق برادری به گردتم دارن
رسیدیم به ادرسی که گفته بودن
**&&&**
جین:
همگی از ماشین پیاده شدیم
جین:هی کسی اینجا نیییس.؟
یه جای سرسبز و دور از شهر بود
جی هوپ:جیسوووو؟
نامجون:جونگکوووک.؟
تهیونگ:نخیر انگار گول خوردیم
برگشتم سمت تهیونگ
جین:تهیووونگ مواظب پشت سرت باااش
**&&**
تهیوتگ:
برگشتم سمت جین که یه نفر از پشت بهش نزدیک میشد میخواستم بگم مواظب باشه که جین همینو به من گفت
و وقتی میخواستم برگردم با چیزی که به سرم خورد چشام سیاهی رفت و مفهمیدم چیشد
***&&***
جی هوپ:
بدنم درد میکرد
جی هوپ:ای سرمم
چشام تار میدید کم کم چشامو باز کردم و دیدم همشون بیهوش شدن و کنار هم به صندلی ها بسته شدیم
یه مرده داشت به جیمین نزدیک میشد
هنوز ندیده بود من به هوش اومدم
مرده:بلاخره توام میکشم پارک جیمین
میخواست با چاقویی که توی دستش بود فرو کنه توی گردن جیمین که....
جی هوپ:ولش کننننن
با دادی که زدم همشون ببدار شدن(جااان چه صدای دارم)
جیمین با دیدن فرد رو به روش تعجب کرده بود
جیمین:ت...تو؟
مرده:اره من......همون کسی که یه زمانی مریضت بود و میومد مطبت
نامجون:قضیه چیه؟
مرده:یکم دیگه میفهمید....هی شما تن لش ها.....بیاید این اشغال هارو بردارید ببرید پیش اون دوتای دیگه فقط قبل از رفتن یکم باهاتون کار دارم
***&&**
جیمین:
باورم نمیشد.....چرا باید؟
کیم چانگ به تهیونگ نزدیک شد
جیمین:هی چیکارش داری
چانگ:به تو ربطی نداره
به زور دست تهیونگ رو باز کرد
تهیونگ:هی عوضی ولم کن
با چاقویی که دست چانگ بود از ارنج تا مج دست تهیونگ رو برید
تهیونگ از درد دادی زد
نامجون:ولش کن روانییی
جی هوپ:بی همه چیز
شوگا:اگه حرئت داری بیا دست هامون رو باز کن تا نشونت بدیم روانی
جیمین:اشغااااال
هر کدوممون داشتیم داد و بیداد میکردیم
چانگ:اهههه بس کنید دلتون نمیخواد که اون یکی دستش رو هم اینطوری بکنم
بعد از این حرفش نزدیک من شد
درست به همون دست منم برید و من از درد دادی کشیدم
شوگا:هی اشغال عوضی ولش کننن
به همین تربیت یکی یکی دست هممون رو برید بعد بردنمون سمت یه اتاقی
ادامه در پارت بعدی
نشسته بودیم ........امیدوار بودم بچه ها نیان اینجا
فکرم درگیر حرف جیسو هم بود
با خنده برگشتم سمت جیسو دلم میخواست اذیتش کنم
جی کی:جیسو؟
جیسو:هوم؟
جی کی:واقعا دوسم داری؟
با این سوالم زود برگشتم سمتم واقعا قیافش دیدنی بود
جیسو:ام جیزه.....جی میگن......به مظرت بچه ها میان؟
با ضایع بازیش قهقه زدم
جی کی:وای دختر تو خیلی باحالی تو کی وقت کردی دوسم داشته باشی
جیسو:هیچم اینطور نیس
جی کی:اووم اره تو راست میگی.....فقط یه چیزی .....منم....
با باز شدن در حرفم نصفه موند
با دیدن افراد رو به روم تا مرز سکته رفتم
***&&***
جیمین:
داشتم رانندگی میکردم که یه فیلم بهم ارسال شد......باورم نمیشد....چرا باید تون عوضیا با جی کی و جیسو همچبن کاری کنن چرا میخواستن توب استخر خفشون کنن؟
همون لحظه تهیونگ بهم زنگ زد و گفت وایسم تا اوناهم بیان
واقعا حالم بد بود
یه ربع منتظر موندم که دیدم بچه اا با سرعت ماشین رو نگه داشتن و اومدن سمتم
جی هوپ:خوبی جیمین:
جیمین:نه
تهیونگ:الان وقت تلف کردن وقت نیس زودباشید باید بربم به اون ادرس وگرنه میمیرن
با حرف تهیونگ به خودم اومدم و زود رفتم نشستم توی ماشین
با دو ماشین داشتیم میرفتیم سمت اون ادرس
نمیخواستم بچه ها بیان ولی میدونستم تهیونگ سرتق تر از این حرف هاست و نقشه هایی داشت وگرنه اون نمیدونست من اینجام
با کارش لبخند اومد رو لبم واقعا هر ۶ تاشون حق برادری به گردتم دارن
رسیدیم به ادرسی که گفته بودن
**&&&**
جین:
همگی از ماشین پیاده شدیم
جین:هی کسی اینجا نیییس.؟
یه جای سرسبز و دور از شهر بود
جی هوپ:جیسوووو؟
نامجون:جونگکوووک.؟
تهیونگ:نخیر انگار گول خوردیم
برگشتم سمت تهیونگ
جین:تهیووونگ مواظب پشت سرت باااش
**&&**
تهیوتگ:
برگشتم سمت جین که یه نفر از پشت بهش نزدیک میشد میخواستم بگم مواظب باشه که جین همینو به من گفت
و وقتی میخواستم برگردم با چیزی که به سرم خورد چشام سیاهی رفت و مفهمیدم چیشد
***&&***
جی هوپ:
بدنم درد میکرد
جی هوپ:ای سرمم
چشام تار میدید کم کم چشامو باز کردم و دیدم همشون بیهوش شدن و کنار هم به صندلی ها بسته شدیم
یه مرده داشت به جیمین نزدیک میشد
هنوز ندیده بود من به هوش اومدم
مرده:بلاخره توام میکشم پارک جیمین
میخواست با چاقویی که توی دستش بود فرو کنه توی گردن جیمین که....
جی هوپ:ولش کننننن
با دادی که زدم همشون ببدار شدن(جااان چه صدای دارم)
جیمین با دیدن فرد رو به روش تعجب کرده بود
جیمین:ت...تو؟
مرده:اره من......همون کسی که یه زمانی مریضت بود و میومد مطبت
نامجون:قضیه چیه؟
مرده:یکم دیگه میفهمید....هی شما تن لش ها.....بیاید این اشغال هارو بردارید ببرید پیش اون دوتای دیگه فقط قبل از رفتن یکم باهاتون کار دارم
***&&**
جیمین:
باورم نمیشد.....چرا باید؟
کیم چانگ به تهیونگ نزدیک شد
جیمین:هی چیکارش داری
چانگ:به تو ربطی نداره
به زور دست تهیونگ رو باز کرد
تهیونگ:هی عوضی ولم کن
با چاقویی که دست چانگ بود از ارنج تا مج دست تهیونگ رو برید
تهیونگ از درد دادی زد
نامجون:ولش کن روانییی
جی هوپ:بی همه چیز
شوگا:اگه حرئت داری بیا دست هامون رو باز کن تا نشونت بدیم روانی
جیمین:اشغااااال
هر کدوممون داشتیم داد و بیداد میکردیم
چانگ:اهههه بس کنید دلتون نمیخواد که اون یکی دستش رو هم اینطوری بکنم
بعد از این حرفش نزدیک من شد
درست به همون دست منم برید و من از درد دادی کشیدم
شوگا:هی اشغال عوضی ولش کننن
به همین تربیت یکی یکی دست هممون رو برید بعد بردنمون سمت یه اتاقی
ادامه در پارت بعدی
۴.۶k
۰۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.