پارت 24
تهیونگ:من پیش کسی نبودم ا.ت منو مجبور کردن که باهاشون برم پاریس من میخواستم بیام پیشت چون میدونستم حالت خوب نیست...
ا.ت:اگه دوسم داشتی میومدی میدونی تو این مدت من چی کشیدم میدونی که چه حالی داشتم میدونی بخاطر تو حتی یه شب هم نبود بدون بالش خیس نخوابم من بخاطر تو...*گریه و داد*
تهیونگ:من توعه لعنتی رو دوست داشتم که فرار کردم اومدم اینجا*داد*
من فقط بخاطر تو اومدم ولی تو...
*بغض میکنه و سرشو تکون میده*
متاسفم برات
فکر نمیکردم ا.ت من اینقدر دل سنگ شده
ا.ت: تهیونگ من....
تهیونگ با گریه از اونجا رفت کاش اون حرفا رو بهش نمیزدمم اون دیگه واقعا دوسم نداره
نشستم روی زمین و با صدای بلند گریه میکردم....
″ویو ا.ت″
نمیتونستم ببینم اینطور حالش بده رفتم و یه لباس پوشیدم و رفتم بار میدونستم اونجاست حتما حالش بد بود سریع خودمو تا اونجا رسوندم و وارد بار شدم
از بارمن اونجا پرسیدم که تهیونگ کجاست
+ببخشید شما میدونین تهیونگ کجاست
-توی اتاقشون هستن
+ممنون
چون میدونستم اتاقش کجاست نپرسیدم
به سمت اتاقش حرکت کردم و در رو باز کردم و سریع رفتم داخل و در رو بستم
که یهو...
ا.ت:اگه دوسم داشتی میومدی میدونی تو این مدت من چی کشیدم میدونی که چه حالی داشتم میدونی بخاطر تو حتی یه شب هم نبود بدون بالش خیس نخوابم من بخاطر تو...*گریه و داد*
تهیونگ:من توعه لعنتی رو دوست داشتم که فرار کردم اومدم اینجا*داد*
من فقط بخاطر تو اومدم ولی تو...
*بغض میکنه و سرشو تکون میده*
متاسفم برات
فکر نمیکردم ا.ت من اینقدر دل سنگ شده
ا.ت: تهیونگ من....
تهیونگ با گریه از اونجا رفت کاش اون حرفا رو بهش نمیزدمم اون دیگه واقعا دوسم نداره
نشستم روی زمین و با صدای بلند گریه میکردم....
″ویو ا.ت″
نمیتونستم ببینم اینطور حالش بده رفتم و یه لباس پوشیدم و رفتم بار میدونستم اونجاست حتما حالش بد بود سریع خودمو تا اونجا رسوندم و وارد بار شدم
از بارمن اونجا پرسیدم که تهیونگ کجاست
+ببخشید شما میدونین تهیونگ کجاست
-توی اتاقشون هستن
+ممنون
چون میدونستم اتاقش کجاست نپرسیدم
به سمت اتاقش حرکت کردم و در رو باز کردم و سریع رفتم داخل و در رو بستم
که یهو...
۳.۳k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.