چند پارتی جونگ کوک پارت ۳
خببب ی مدت نبودم ببخشید هم نت نداشتم هم اینکه مریض بودم ببخشید امروز تا دستم نشکنه ول نمیکنم 🤡🫂
سروین ویو:خب دارم میرم پیش تهیونگ و همینطور بقیه هورااااا ولی...به کوک چی بگم؟ به تهیونگ چطور؟ چجوری فیلم بازی کنم که هیچ حسی به تهیونگ ندارم اونم وقتی خودش رسما ی بازیگر فوق العادس؟😐تو همین فکرا بودم که دیگه رسیدم خب خیلییی خوشحال بودم هیجان زده هم همینطور و همینطور هم استرس داشتم از ماشینم پیاده شدم و زنگ در رو زدم صبر کردم تا در رو باز کنن جین در رو باز کرد و رفتم داخل آسانسور طبقه ی ۱۳ بودن(اونجا ی ساختمون مسکونی هست که اعضا ی واحد اونجا دارن که باهم دور از کمپانی جمع میشن)از آسانسور که اومدم بیرون با ی استقبال گرم و چهره های خوشحال و هیجان زده روبرو شدم منم اینطور بودم نامجون:سلاممممم جین:های ورلد وایلد بیوتی شوگا:سلام کیتنم جیهوپ:سلام چاگیا جیمین:سلام موچی توت فرنگی تهیونگ:سلام (اینجا رو آروم گفت)لیدی جونگ کوک:سلام(سرد) سروین:سلام به همه (تو فکر حرف تهیونگ بودم و همینطور شوکه اون الان گفت لیدی؟ آره خب من با اعضا صمیمیت زیادی دارم ولی هیچوقت با تهیونگ نداشتم بچگیم ازش خجالت میکشیدم و وقتی میدیدمش دستامو روی صورتم میزاشتم حتی ی چندتا فیلم هم ازش هست و اون خجالت از بچگی تا الان بود آی دختر چقدر تو شکاکی حتما خواسته مثل بقیه اعضا صمیمیت ایجاد کنه توام تو امین فکرا بودم که نامجون:سرویننن سروینن مردی؟ سروین:ها چی؟ نامجون:۵۶۷ بار صدات کردم بچه کجایی؟ سروین:اینجام حواسم نبود نامجون:دانشگاهت چطور پیش میره؟ (با این سوال نامجون همه رو به من کردن و منتظر جواب بودن)سروین:خوب... نامجون:اوهوم...دوست پسر چی؟ سروین:هن؟! نامجون:دوست پسر دیگه داری یا نه کسی هست ؟ سروین:نه بابا دوست پسرم کجا بود جین:فقط دلم میخواست بدونم اگه جونگ کوک اینجا نبودم همین جواب رو میشنیدم یا نه سروین:اععع (همه زدن زیر خنده)جونگ کوک:نه ولی جدی نداری دیگههه؟! سروین:نچ آیم گود گرل شوگا:غلط کردی جیمین:من این جمله رو از ی بنده خدای دیگه ایم شنیدم (رو به تهیونگ) تهیونگ:(سرشو پایین آورد و پوزخند زد) جیهوپ:من زن میخوامممممم سروین:ی خوبشو سراغ دارم جیهوپ:جون من؟ سروین:آری جیهوپ:اسمش؟ سروین:دایانا جیهوپ:خارجیه؟ سروین:خیر ایرانیه جیهوپ:یسسسس جیمین:من چییی؟! سروین:برا توام دارم هانیه جیمین:هوراا جونگ:خب دیگه تا نوبت تهیونگ نشده بس کنید(با جشم غره رو به سروین) تهیونگ:تو مشکلت با من چیه؟:) (همه زدن زیر خنده بجز من) سروین:(چهرم بغضی شده بود من عاشقش بودم ولی جونگ کوک برادرمه عاشق اونم هستم کاش اینو میفهمید هربار قلبمو میشکوند ی تیکه از قلبم میرفت ولی تهیونگ داره قلبمو از نو عین روز اولش حتی قشنگ تر میسازه من عاشق برادرمم ولی برادرم منو ی انسان اضافه تو زندگیش میبینه به علاوه من چرا عاشق تهیونگ شدم؟کسی که روزی هزارتا بهتر از منو میبینه؟اون چرا باید منو انتخاب کنه ها؟:)))) بغضم ترکید ) نامجون:سروین؟ خوبی؟ تهیونگ:چیزی شده؟ سروین:(سعی کردم خودمو جمع کنم اشکامو پاک کردم )نه..خوبم...(گریم شدت گرفت داشتم از اون بغضی که تو گلوم بود خفه میشدم پس پاشدم و از پله ها پایین میرفتم که صدای جونگ کوک رو حس کردم) کوک:سروین سروین وایسا سروین:(همونطور که میرفتم پایین بدون اینکه برگردم و پشتمو نگاه کنم وایسادم)جونگ کوک:مشکلت چیه؟ سروین:مشکلم؟ مشکلم؟؟ مشکلم تویی مشکل من تویی متوجه شدی؟ جونگ کوک:چی؟ سروین:تو نمیدونی من عاشقتم؟ تو نمیدونی که از خودم بیشتر دوست دارم انگار نه انگار از پوست استخون همیم فقط من باید دوست داشته باشم؟ جونگ کوک:سروین من....(بغضش ترکید)ببخشید که انقدر عوضی بودم...هق... سروین:کوکی من...ببخشید که اشکاتو در آوردم نمیخواستم ...کوک:نه حق با توعه ببخشید (بغلم کرد و سرمو گذاشت روی سینش) منو میبخشی؟ سروین:معلومه تو تنها داداش منی کوک:من اجازشو بهت میدم سروین:چی؟ کوک:اجازه میدم با مامان و بابا هم خودم حرف میزنم سروین:درمورد چی؟ چیو اجازه میدی درست حرف بزن ببینم چی میگی خب کوک:برو با تهیونگ ازدواج کن سروین:واقعا؟؟؟؟ کوک:اوهوم...تو تنها خواهر منی عشق منی عزیز دلم سروین:برم بهش بگم؟؟ کوک:آره همین الان سروین:باشه (دویدم بالا ) تهیونگگگگ تهیونگگ تهیونگ:بلهه سروین:دوست دارم♡:) تهیونگ:چی؟ سروین:دوست دارم بیشتر از هرکسی تو این دنیا تهیونگ:واقعا میگی؟ سروین:کاملا جدی صحبت میکنم تهیونگ:پس...تو دوست دختر منی؟ سروین:بله و به زودی همسرتون آقای کیم تهیونگ:منم عاشقتم ستاره کوچولوم:) اعضا:هوووووو مبارکههه عرررر جونگ کوک :داماد بیا
سروین ویو:خب دارم میرم پیش تهیونگ و همینطور بقیه هورااااا ولی...به کوک چی بگم؟ به تهیونگ چطور؟ چجوری فیلم بازی کنم که هیچ حسی به تهیونگ ندارم اونم وقتی خودش رسما ی بازیگر فوق العادس؟😐تو همین فکرا بودم که دیگه رسیدم خب خیلییی خوشحال بودم هیجان زده هم همینطور و همینطور هم استرس داشتم از ماشینم پیاده شدم و زنگ در رو زدم صبر کردم تا در رو باز کنن جین در رو باز کرد و رفتم داخل آسانسور طبقه ی ۱۳ بودن(اونجا ی ساختمون مسکونی هست که اعضا ی واحد اونجا دارن که باهم دور از کمپانی جمع میشن)از آسانسور که اومدم بیرون با ی استقبال گرم و چهره های خوشحال و هیجان زده روبرو شدم منم اینطور بودم نامجون:سلاممممم جین:های ورلد وایلد بیوتی شوگا:سلام کیتنم جیهوپ:سلام چاگیا جیمین:سلام موچی توت فرنگی تهیونگ:سلام (اینجا رو آروم گفت)لیدی جونگ کوک:سلام(سرد) سروین:سلام به همه (تو فکر حرف تهیونگ بودم و همینطور شوکه اون الان گفت لیدی؟ آره خب من با اعضا صمیمیت زیادی دارم ولی هیچوقت با تهیونگ نداشتم بچگیم ازش خجالت میکشیدم و وقتی میدیدمش دستامو روی صورتم میزاشتم حتی ی چندتا فیلم هم ازش هست و اون خجالت از بچگی تا الان بود آی دختر چقدر تو شکاکی حتما خواسته مثل بقیه اعضا صمیمیت ایجاد کنه توام تو امین فکرا بودم که نامجون:سرویننن سروینن مردی؟ سروین:ها چی؟ نامجون:۵۶۷ بار صدات کردم بچه کجایی؟ سروین:اینجام حواسم نبود نامجون:دانشگاهت چطور پیش میره؟ (با این سوال نامجون همه رو به من کردن و منتظر جواب بودن)سروین:خوب... نامجون:اوهوم...دوست پسر چی؟ سروین:هن؟! نامجون:دوست پسر دیگه داری یا نه کسی هست ؟ سروین:نه بابا دوست پسرم کجا بود جین:فقط دلم میخواست بدونم اگه جونگ کوک اینجا نبودم همین جواب رو میشنیدم یا نه سروین:اععع (همه زدن زیر خنده)جونگ کوک:نه ولی جدی نداری دیگههه؟! سروین:نچ آیم گود گرل شوگا:غلط کردی جیمین:من این جمله رو از ی بنده خدای دیگه ایم شنیدم (رو به تهیونگ) تهیونگ:(سرشو پایین آورد و پوزخند زد) جیهوپ:من زن میخوامممممم سروین:ی خوبشو سراغ دارم جیهوپ:جون من؟ سروین:آری جیهوپ:اسمش؟ سروین:دایانا جیهوپ:خارجیه؟ سروین:خیر ایرانیه جیهوپ:یسسسس جیمین:من چییی؟! سروین:برا توام دارم هانیه جیمین:هوراا جونگ:خب دیگه تا نوبت تهیونگ نشده بس کنید(با جشم غره رو به سروین) تهیونگ:تو مشکلت با من چیه؟:) (همه زدن زیر خنده بجز من) سروین:(چهرم بغضی شده بود من عاشقش بودم ولی جونگ کوک برادرمه عاشق اونم هستم کاش اینو میفهمید هربار قلبمو میشکوند ی تیکه از قلبم میرفت ولی تهیونگ داره قلبمو از نو عین روز اولش حتی قشنگ تر میسازه من عاشق برادرمم ولی برادرم منو ی انسان اضافه تو زندگیش میبینه به علاوه من چرا عاشق تهیونگ شدم؟کسی که روزی هزارتا بهتر از منو میبینه؟اون چرا باید منو انتخاب کنه ها؟:)))) بغضم ترکید ) نامجون:سروین؟ خوبی؟ تهیونگ:چیزی شده؟ سروین:(سعی کردم خودمو جمع کنم اشکامو پاک کردم )نه..خوبم...(گریم شدت گرفت داشتم از اون بغضی که تو گلوم بود خفه میشدم پس پاشدم و از پله ها پایین میرفتم که صدای جونگ کوک رو حس کردم) کوک:سروین سروین وایسا سروین:(همونطور که میرفتم پایین بدون اینکه برگردم و پشتمو نگاه کنم وایسادم)جونگ کوک:مشکلت چیه؟ سروین:مشکلم؟ مشکلم؟؟ مشکلم تویی مشکل من تویی متوجه شدی؟ جونگ کوک:چی؟ سروین:تو نمیدونی من عاشقتم؟ تو نمیدونی که از خودم بیشتر دوست دارم انگار نه انگار از پوست استخون همیم فقط من باید دوست داشته باشم؟ جونگ کوک:سروین من....(بغضش ترکید)ببخشید که انقدر عوضی بودم...هق... سروین:کوکی من...ببخشید که اشکاتو در آوردم نمیخواستم ...کوک:نه حق با توعه ببخشید (بغلم کرد و سرمو گذاشت روی سینش) منو میبخشی؟ سروین:معلومه تو تنها داداش منی کوک:من اجازشو بهت میدم سروین:چی؟ کوک:اجازه میدم با مامان و بابا هم خودم حرف میزنم سروین:درمورد چی؟ چیو اجازه میدی درست حرف بزن ببینم چی میگی خب کوک:برو با تهیونگ ازدواج کن سروین:واقعا؟؟؟؟ کوک:اوهوم...تو تنها خواهر منی عشق منی عزیز دلم سروین:برم بهش بگم؟؟ کوک:آره همین الان سروین:باشه (دویدم بالا ) تهیونگگگگ تهیونگگ تهیونگ:بلهه سروین:دوست دارم♡:) تهیونگ:چی؟ سروین:دوست دارم بیشتر از هرکسی تو این دنیا تهیونگ:واقعا میگی؟ سروین:کاملا جدی صحبت میکنم تهیونگ:پس...تو دوست دختر منی؟ سروین:بله و به زودی همسرتون آقای کیم تهیونگ:منم عاشقتم ستاره کوچولوم:) اعضا:هوووووو مبارکههه عرررر جونگ کوک :داماد بیا
۵.۴k
۰۷ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.