love p 12
بعد از اینکه جواب سوالش را دادم نگاهی بهش کردم ، چهره ای سرد و همچنین مصمم داشت .
- چند سالته ؟
خیلی تعجب کردم ، این قطعا یه دلیلی داره که میخواد با من ازدواج کنه در حالی که نه اسمم رو درست میدونه و نه سنم رو .
تهیونگ :
دختر خوشگل و به نظر من جذابی بود . یعنی اون دو تا حرومزاده دختر به این خوشگلی دارن ؟ .
برای اینکه یکم گمراهش کنم ازش سن و اسمش رو پرسیدم با اینکه خودم چیز هایی رو ازش میدونم که خودش هم نمیدونه .
الان برای تصویر سازی جلوی مادربزرگ باید بریم خرید عروسی وگرنه به وصیت پدربزرگ از ارث محروم میشیم . البته که تمام ارثیه مال خودمه ، این دختره رو هم وقتی کارم تموم شد میکشم .
بعد مکث کوتاهی جوابم رو داد .
+ من هجده سالمه
- خوبه تفاوت سنیمون زیاد نیست .
سوا :
از اهنگ گوش دادن منصرف شدم و هندزفریم رو توی کیفم برگردوندم . سرم رو به شیشه پنجره تکیه دادم و به بیرون نگاه کردم ، سکوت وجشتناکی بینمون برقرار شده بود . خیلی دلم برای لی لی نتگ شده بود و با فکر به اینکه دیگه نمبینمش دیوونه میشدم . اون و جونگ کوک تنها کسایی بودن که درکم میکردن و وقتی پیششون بود احساس میکردمکسی دوستم داره . چرا همیشه اونایی که دوستشون داریم زودتر میرن ؟ . احتمالا به خاطر اینه که خدا نمیخواد اونا اسیب ببینن و یا اینکه اونا پیش خودش باشن . یکم بغضم گرفن . نفس عمیقی کشیدم . برای اولین بار حس میکردم دلم برای همه ی اونایی که رفتن تنگ شده . بابام ، مادربزرگم ، لی لی و خیلی های دیگه .
من همیشه داستان ها و رمان هایی رو میخوندم که زندکیشون عالی بود یا در بدترین حالت اونا برده جنسی میشدن و اربابشون عاشقشون میشد . منم همیشه ارزوی یه زندگی عاشقانه و ارام میخواستم ، مثل همون داستان ها
ببینین چه ادمین خوبی دارین ! 👍🏻👍🏻
ساعت ۱۳ : ۲ دقیقه ی شبه ! 💜💪🏻💪🏻
ولی ببخشید دیر میزارم من امسال🥲 تیزهوشان دارم به خاطر همینم مجبورم 💜😭
این پارتم شرایط نداره ولی با کامنتاتون خوشحالم کنین 💜💜💜💜🥲🥲🥲
- چند سالته ؟
خیلی تعجب کردم ، این قطعا یه دلیلی داره که میخواد با من ازدواج کنه در حالی که نه اسمم رو درست میدونه و نه سنم رو .
تهیونگ :
دختر خوشگل و به نظر من جذابی بود . یعنی اون دو تا حرومزاده دختر به این خوشگلی دارن ؟ .
برای اینکه یکم گمراهش کنم ازش سن و اسمش رو پرسیدم با اینکه خودم چیز هایی رو ازش میدونم که خودش هم نمیدونه .
الان برای تصویر سازی جلوی مادربزرگ باید بریم خرید عروسی وگرنه به وصیت پدربزرگ از ارث محروم میشیم . البته که تمام ارثیه مال خودمه ، این دختره رو هم وقتی کارم تموم شد میکشم .
بعد مکث کوتاهی جوابم رو داد .
+ من هجده سالمه
- خوبه تفاوت سنیمون زیاد نیست .
سوا :
از اهنگ گوش دادن منصرف شدم و هندزفریم رو توی کیفم برگردوندم . سرم رو به شیشه پنجره تکیه دادم و به بیرون نگاه کردم ، سکوت وجشتناکی بینمون برقرار شده بود . خیلی دلم برای لی لی نتگ شده بود و با فکر به اینکه دیگه نمبینمش دیوونه میشدم . اون و جونگ کوک تنها کسایی بودن که درکم میکردن و وقتی پیششون بود احساس میکردمکسی دوستم داره . چرا همیشه اونایی که دوستشون داریم زودتر میرن ؟ . احتمالا به خاطر اینه که خدا نمیخواد اونا اسیب ببینن و یا اینکه اونا پیش خودش باشن . یکم بغضم گرفن . نفس عمیقی کشیدم . برای اولین بار حس میکردم دلم برای همه ی اونایی که رفتن تنگ شده . بابام ، مادربزرگم ، لی لی و خیلی های دیگه .
من همیشه داستان ها و رمان هایی رو میخوندم که زندکیشون عالی بود یا در بدترین حالت اونا برده جنسی میشدن و اربابشون عاشقشون میشد . منم همیشه ارزوی یه زندگی عاشقانه و ارام میخواستم ، مثل همون داستان ها
ببینین چه ادمین خوبی دارین ! 👍🏻👍🏻
ساعت ۱۳ : ۲ دقیقه ی شبه ! 💜💪🏻💪🏻
ولی ببخشید دیر میزارم من امسال🥲 تیزهوشان دارم به خاطر همینم مجبورم 💜😭
این پارتم شرایط نداره ولی با کامنتاتون خوشحالم کنین 💜💜💜💜🥲🥲🥲
۲.۶k
۰۶ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.