Forced marriage
ازدواج اجباری
p1
سلام من ات هستم 20 سالمه و یک ساله که با جیمین ازدواج کردم به اجبار خانوده هامون بود جیمین یه مافیا هستش که بهش نقاب سیاه میگن اما من واقعا دوستش دارم اون ازم متنفره هروز دوست دخترش رو میاره خونه و باهاش حال میکنه من از جیمین یک ماهه باردارم اما چیزی نگفتم بهش
فلش بک به صبح ویو ات
با نوری که تو چشمام خورد بلند شدم رفتم حموم داشتم واسه خودم اهنگ میخوندم همیشه داداشم بهم میگفت که صدات خیلی قشنگه اما اون دیگه پیشم نیست یک ساله که از دستش دادم (بغض)
همینطوری اهنگ hate you رو میخوندم
ویو جیمین
تو دفترم داشتم کارامو انجام میدادم یهو یه صدای ضعیف اواز شنیدم از اتاقم اومدم بیرون که ببینم این منبع صدا از کجاعه نزدیک اتاق ات شدم نشستم رو تختش صداش خیلی قشنگ بود چشمام رو بستم داشتم گوش میکردم که یهو در حموم باز شد
ویو ات
از حموم اومدم بیرون دیدم جیمین رو تخت نشسته و چشماشو بسته عجیب بود چون اتاق ماها جدا و اون هیچوقت اینجا نمیومدم
(علامت ات+ علامت جیمین_)
+ای...اینجا چیکار میکنی (معذب، اروم)
_چیزه اها من باید برم (سرد)
+هوم....
ویو جیمین
هیکلش خیلی قشنگ بود تاحالا دقت نکردم چی داری میگی جیمین الا لیا میاد (دوست دخترش) اوم یه هرزس بخاطر اینکه خانوادم به مقام بالا برسن باهاش رابطه دارم رفتم پایین که زنگ خورد رفتم باز کردم لیا بود
(علامت لیا=)
=های ددی دلم برات تنگ شده بود(لوس)
_منم همینطور (لبخند زورکی)
ویو ات
............
خماری😈😈😂
p1
سلام من ات هستم 20 سالمه و یک ساله که با جیمین ازدواج کردم به اجبار خانوده هامون بود جیمین یه مافیا هستش که بهش نقاب سیاه میگن اما من واقعا دوستش دارم اون ازم متنفره هروز دوست دخترش رو میاره خونه و باهاش حال میکنه من از جیمین یک ماهه باردارم اما چیزی نگفتم بهش
فلش بک به صبح ویو ات
با نوری که تو چشمام خورد بلند شدم رفتم حموم داشتم واسه خودم اهنگ میخوندم همیشه داداشم بهم میگفت که صدات خیلی قشنگه اما اون دیگه پیشم نیست یک ساله که از دستش دادم (بغض)
همینطوری اهنگ hate you رو میخوندم
ویو جیمین
تو دفترم داشتم کارامو انجام میدادم یهو یه صدای ضعیف اواز شنیدم از اتاقم اومدم بیرون که ببینم این منبع صدا از کجاعه نزدیک اتاق ات شدم نشستم رو تختش صداش خیلی قشنگ بود چشمام رو بستم داشتم گوش میکردم که یهو در حموم باز شد
ویو ات
از حموم اومدم بیرون دیدم جیمین رو تخت نشسته و چشماشو بسته عجیب بود چون اتاق ماها جدا و اون هیچوقت اینجا نمیومدم
(علامت ات+ علامت جیمین_)
+ای...اینجا چیکار میکنی (معذب، اروم)
_چیزه اها من باید برم (سرد)
+هوم....
ویو جیمین
هیکلش خیلی قشنگ بود تاحالا دقت نکردم چی داری میگی جیمین الا لیا میاد (دوست دخترش) اوم یه هرزس بخاطر اینکه خانوادم به مقام بالا برسن باهاش رابطه دارم رفتم پایین که زنگ خورد رفتم باز کردم لیا بود
(علامت لیا=)
=های ددی دلم برات تنگ شده بود(لوس)
_منم همینطور (لبخند زورکی)
ویو ات
............
خماری😈😈😂
۱۵.۰k
۰۲ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۶۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.