میدونی چی سخته ؟ اینکه به 40 دوستم نرسیده یکی دیگه از اطر
میدونی چی سخته ؟ اینکه به 40 دوستم نرسیده یکی دیگه از اطرافیانم اسمونی شد. میدونین ولی راحت شد بنده خدا. بگو چرا؟ چون ایشون هم کور بود هم لال بود و هم ناشنوا بود. ولی شاید اون امیدی نداشته به زندگیش اما همه اطرافیانش داشتن. ایشون عمویه مادره من بود...... اینش برام درد داشت که دختراش جلو چشه من زجه میزدند. خیلی سخته که کسی که دوسش داری مخصوصاً پدر برایه دختر اسمونی شه. این مرد یک هفته بی هوش موند و در اخر برای همیشه بی هوش شد. گاهی اوقات خدایی زمونه با ادماش راه نمیاد. انگار دور دوره ناسازگاری با منه. خیلی خب ما ام نگا میکنیم. چه کنیم جز صبوری؟
۱.۶k
۲۴ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.