پارت 5
پارت 5
****************
ساکم رو با خستگی رو میز پرت کردم و خودم رو کاناپه انداختم
پناه
دوباره موهام رو توی صورتم پخش کردم میدونستم که دارن نگام میکنند
با انگشتام ور میرفتم باید یجوری خودم رو از اینجا نجات بدم
اما چطور؟
هیچکی هم حاضر نیست کمکم کنه چه کارکنا چه بقیه زندانیا
نگاهی به پنجره بالای سرم انداختم کوچک بود ولی نه بقدری که نتونم ازش خارج بشم اگه میتونستم از اینجا فرار کنم ممکن نبود نتونن پیدام کنن
ولی به ریسکش می ارزید
ولی پنجره راه فرار خوبی نبود اول باید کلید در رو کش میرفتم
بعد وقتی که نگهبان ها داشتن عوض میشن فرار کنم
هر روز برای خالی کردن سطل آشغال ها به سالن می اومدن منم میتونم با مخفی شدن توی یکی از کیسه ها فرار کنم ولی راه سختی رو در پیش دارم
****************
ساکم رو با خستگی رو میز پرت کردم و خودم رو کاناپه انداختم
پناه
دوباره موهام رو توی صورتم پخش کردم میدونستم که دارن نگام میکنند
با انگشتام ور میرفتم باید یجوری خودم رو از اینجا نجات بدم
اما چطور؟
هیچکی هم حاضر نیست کمکم کنه چه کارکنا چه بقیه زندانیا
نگاهی به پنجره بالای سرم انداختم کوچک بود ولی نه بقدری که نتونم ازش خارج بشم اگه میتونستم از اینجا فرار کنم ممکن نبود نتونن پیدام کنن
ولی به ریسکش می ارزید
ولی پنجره راه فرار خوبی نبود اول باید کلید در رو کش میرفتم
بعد وقتی که نگهبان ها داشتن عوض میشن فرار کنم
هر روز برای خالی کردن سطل آشغال ها به سالن می اومدن منم میتونم با مخفی شدن توی یکی از کیسه ها فرار کنم ولی راه سختی رو در پیش دارم
۱.۳k
۲۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.