⛓🖇my dady🖇⛓ p.65
از سینما کلن رفتم بیرون و جلو در سینما وایسادم
کانگ چول :اکستم نمیشناسی
ا.ت:میشناسم بفرمایید کارتون
کانگ چول:باید ببینمت
ا.ت:میتونی پشت گوشی بگی
کانگ چول :نمیشه لوکیشن بفرس
بعد از کلی اصرار بهش لوک دادم و امد روبه روم وایساده بود
داشت بهم نزدیک میشد که گفتم :بهم نزدیک نشو بگو کارتو
کانگ چول:بیا برگردیم
ا.ت:دیره اینو میتونستی پشت گوشیم بگی
کانگ چول :ا.ت من فقط خر شدم لطفن بیا یه اشتباه کردم ببخش ارزوهامونو که باهم داشتیم خراب نکن
ا.ت:ببین من نه بازیچه توهم نه چیز دیگه ای میتونستی نکنی چند بار بخشیدم ارزو ها به درک من نامزد دارم خوب؟ میخام ازدواج کنم پس خرابش نکن رفتی همه کاراتو کردی بعد که دیدی هیچکی مثل من نیس امدی ؟
.......
ویو جیمین
خیلی طولش داد تقریبن ۱۰ دیقه میشه به بچه ها گفتم و رفتم دنبالش، گشتم نبود گوشیشم که جواب نمیداد شاید رفته بیرون رفتم بیرون سینما درست حدس زدم اینجا بود ولی اون پسره اینجا چیکار میکنه هوف میام بهش اعتماد کنم باز خرابش میکنه
چرا اکسش اینجاست به دیوار تکیه دادم و نگاشون میکردم پشت ا.ت روبه من بود واسه همین نمیدیدم
ا.ت:اگه یکم اونموقع به فکر بودی اینطوری نمیشد
دست کانگ به سمت موهای ا.ت میره و موهاشو پشت گوشش میزنه
ا.ت زیر دستش زد و گفت:بهم دست نزن
مریض روانی
ویو ا.ت
برگشتم و حرکت کردم به سمت در که با دیدن جیمین خشکم زد وای بعد از چند دقیقه خیره شدن بهش رفتم سمتش و باهم رفتیم داخل خیلی اروم بود هیچی نمیگفت چشمای بیحسش
حس بدی بهم میداد
بعد از فیلم رفتیم پارک و کلی بازی کردیمو عکس گرفتیم
و اخرم رفتیم رستورانو غذا خوردیم
تقریبن ساعتای ۱۰ بود که رفتیم دیگه خیلی خسته بودم پاهام درد میکرد تو همین فکر بودم که جلو در خوابگاه وایسادیم تازه فهمیدم جلو سینما چه اتفاقی افتاد و باز ترسیدم رفتیم بالا و قفل درو زدم و رفتم داخل لباسامو عوض کردم یه تاپ دو بنده سفید که تقریبن ب..دن نما بود با یه شلوارک مشکی داشتم میرفتم سمت تخت که با حرفش خشکم زد
جیمین:خانم پارک فک کنم باید توضیح بدی
خوب میشنوم
برگشتم سمتشو جلوش وایسادم
ا.ت:ببین جیمین قضیه اونجوری که فک میکنی نیست اون لحضه که من پاشدم برم دستشویی گوشیم
زنگ خورد بعدناشناس بود جواب دادم و بعدم خودشو معرفی کرد شناختمش گفت کارت دارم باید رو در رو ببینمت منم گفتم نه و بعد کلی اصرار براش لوک فرستادم و امد و
......
جیمین:چون اصرار کرد ؟ ا.ت هرکی اصرار کنه باید قبول کنی ها؟ (با داد )
ا.ت:باشه اروم باش بزار بقیشو بگم ببین امد گفت بیا برگردیم و از این حرفا منم گفتم میتونستی پشت گوشی بگی ولی من نامزد دارم دارم ازدواج میکنم هرچیم بینمون بود
تموم شد (با بغض)
کانگ چول :اکستم نمیشناسی
ا.ت:میشناسم بفرمایید کارتون
کانگ چول:باید ببینمت
ا.ت:میتونی پشت گوشی بگی
کانگ چول :نمیشه لوکیشن بفرس
بعد از کلی اصرار بهش لوک دادم و امد روبه روم وایساده بود
داشت بهم نزدیک میشد که گفتم :بهم نزدیک نشو بگو کارتو
کانگ چول:بیا برگردیم
ا.ت:دیره اینو میتونستی پشت گوشیم بگی
کانگ چول :ا.ت من فقط خر شدم لطفن بیا یه اشتباه کردم ببخش ارزوهامونو که باهم داشتیم خراب نکن
ا.ت:ببین من نه بازیچه توهم نه چیز دیگه ای میتونستی نکنی چند بار بخشیدم ارزو ها به درک من نامزد دارم خوب؟ میخام ازدواج کنم پس خرابش نکن رفتی همه کاراتو کردی بعد که دیدی هیچکی مثل من نیس امدی ؟
.......
ویو جیمین
خیلی طولش داد تقریبن ۱۰ دیقه میشه به بچه ها گفتم و رفتم دنبالش، گشتم نبود گوشیشم که جواب نمیداد شاید رفته بیرون رفتم بیرون سینما درست حدس زدم اینجا بود ولی اون پسره اینجا چیکار میکنه هوف میام بهش اعتماد کنم باز خرابش میکنه
چرا اکسش اینجاست به دیوار تکیه دادم و نگاشون میکردم پشت ا.ت روبه من بود واسه همین نمیدیدم
ا.ت:اگه یکم اونموقع به فکر بودی اینطوری نمیشد
دست کانگ به سمت موهای ا.ت میره و موهاشو پشت گوشش میزنه
ا.ت زیر دستش زد و گفت:بهم دست نزن
مریض روانی
ویو ا.ت
برگشتم و حرکت کردم به سمت در که با دیدن جیمین خشکم زد وای بعد از چند دقیقه خیره شدن بهش رفتم سمتش و باهم رفتیم داخل خیلی اروم بود هیچی نمیگفت چشمای بیحسش
حس بدی بهم میداد
بعد از فیلم رفتیم پارک و کلی بازی کردیمو عکس گرفتیم
و اخرم رفتیم رستورانو غذا خوردیم
تقریبن ساعتای ۱۰ بود که رفتیم دیگه خیلی خسته بودم پاهام درد میکرد تو همین فکر بودم که جلو در خوابگاه وایسادیم تازه فهمیدم جلو سینما چه اتفاقی افتاد و باز ترسیدم رفتیم بالا و قفل درو زدم و رفتم داخل لباسامو عوض کردم یه تاپ دو بنده سفید که تقریبن ب..دن نما بود با یه شلوارک مشکی داشتم میرفتم سمت تخت که با حرفش خشکم زد
جیمین:خانم پارک فک کنم باید توضیح بدی
خوب میشنوم
برگشتم سمتشو جلوش وایسادم
ا.ت:ببین جیمین قضیه اونجوری که فک میکنی نیست اون لحضه که من پاشدم برم دستشویی گوشیم
زنگ خورد بعدناشناس بود جواب دادم و بعدم خودشو معرفی کرد شناختمش گفت کارت دارم باید رو در رو ببینمت منم گفتم نه و بعد کلی اصرار براش لوک فرستادم و امد و
......
جیمین:چون اصرار کرد ؟ ا.ت هرکی اصرار کنه باید قبول کنی ها؟ (با داد )
ا.ت:باشه اروم باش بزار بقیشو بگم ببین امد گفت بیا برگردیم و از این حرفا منم گفتم میتونستی پشت گوشی بگی ولی من نامزد دارم دارم ازدواج میکنم هرچیم بینمون بود
تموم شد (با بغض)
۴.۶k
۰۸ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.