s⁶
#سناریو
#Bad_girl
#bts
وقتی خیلی شاد بودی ولی یهو خیلی غمگین میشی و غذا نمی خوری و شبا گریه میکنی و نمیگی چی شده و یه شب میبیننت که رگتو زدی و خیلی زخمش بد نیست
نامجون:میاد تو اتاق و تو رو میبینه و میگه:تو به چه حقی همچین کاری کردی چرا نمیگی چی شده ها چرا اینجوری میکنی(با داد) و بعد دستتو می بنده
جین : جییغ چیکار میکنی روانی شدی و بعد از بستن دستت میبرت پیش روان شناس
شوگا:بدون هیچ حرفی دستت و میبنده و میبرت پیش دکتر و تا چند وقت بهت محل نمیده تا بفهمی نباید اون کارو
جیهوپ:این بچمون آنقدر امید داره و شاده که اصلا وقتی کنارشی اینجوری نمیشی
جیمین:گریه میکنه و میگه ولی تو قول دادی تنهام نذاری چجوری تونستی این کارو کنی (ای دختر بد گریه بچمو در اوردی)
تهیونگ: تو به چه حقی میخواستی خودتو بکشی به چه حقی میخواستی به کسی که مال منه آسیب بزنی هاا(یا داد) مگه چی شده نکنه تقصیره منه (با بغض)
کوکی: آنقدر دستت و محکم پانسمان میکنه که به گوه خوردن میوفتی بعدم دعوات میکنه و میبرت پیش دکتر
#Bad_girl
#bts
وقتی خیلی شاد بودی ولی یهو خیلی غمگین میشی و غذا نمی خوری و شبا گریه میکنی و نمیگی چی شده و یه شب میبیننت که رگتو زدی و خیلی زخمش بد نیست
نامجون:میاد تو اتاق و تو رو میبینه و میگه:تو به چه حقی همچین کاری کردی چرا نمیگی چی شده ها چرا اینجوری میکنی(با داد) و بعد دستتو می بنده
جین : جییغ چیکار میکنی روانی شدی و بعد از بستن دستت میبرت پیش روان شناس
شوگا:بدون هیچ حرفی دستت و میبنده و میبرت پیش دکتر و تا چند وقت بهت محل نمیده تا بفهمی نباید اون کارو
جیهوپ:این بچمون آنقدر امید داره و شاده که اصلا وقتی کنارشی اینجوری نمیشی
جیمین:گریه میکنه و میگه ولی تو قول دادی تنهام نذاری چجوری تونستی این کارو کنی (ای دختر بد گریه بچمو در اوردی)
تهیونگ: تو به چه حقی میخواستی خودتو بکشی به چه حقی میخواستی به کسی که مال منه آسیب بزنی هاا(یا داد) مگه چی شده نکنه تقصیره منه (با بغض)
کوکی: آنقدر دستت و محکم پانسمان میکنه که به گوه خوردن میوفتی بعدم دعوات میکنه و میبرت پیش دکتر
۳.۶k
۱۶ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.