پارت (۳۷) دختر مافیا
پارت (۳۷) دختر مافیا
ویو جینا
دنبالم اومد
نمیخواستم تو جمع حرف بزنم چون میدونستم خطرناکه اگه بفهمه اونا همچین و میدونن جونگ سوک یک روزه نیومده مشکوک شدم بهش واسه همین حرفی نزدم
مین هو : خب الان تنها شدیم بگو
جینا : مین هو تو به چه دلیلی اومدی
مین هو : دلیل نداره.
جینا : جونگ سوک کجاست
مین هو : جونگ سوک ؟ آهان داداشت من چه بدونم (😐😐💔💔)
جینا : تهیم چی گفته بهت دقیقا
مین هو : تهیم نه بابات بهم گفت بیام بهت سر بزنم (یه چایی به بدن بزنین تا هستی 😐💔)
جینا : خب سر زدی خوش اومدی حالا بیرون
مین هو : نمیخوای جونگ سوک و ببینی ؟
جینا : میدونستم
مین هو : تو ماشین
رفتم بیرون دیدم دارن تیر اندازی میکنن جونگ سوک داشت تیر اندازی میکرد به بادیگارد های مین هو میدونستم از پس خودش برمیاد
جونگ سوک : حال کردی ؟
جینا : آری
آنا : برگام
این یوپ : حاجی امکان نداره
اون وو : الان چجوری با اون همه بادیگارد در افتادی
آماندا : جونگ سوکه دیگه
جینا : و داداش من
مین هو : هه دستم و خوندی فعلا میرم ولی دوباره میام
که اون وو و این یوپ جلوش و گرفتن
این یوپ : دیر اومدی میخوای زود بری ؟
اون وو : کجا با ابن عجله
آماندا اسلحه مین هو رو گرفت و همینطور وسیله های جنگی دیگش
این یوپ : حالا بفرما برو
اون وو : خوش اومدی حالا هری
ادامه دارد ..........
ببخشید کم شد امروز بازم میزارم 🥺💖
ویو جینا
دنبالم اومد
نمیخواستم تو جمع حرف بزنم چون میدونستم خطرناکه اگه بفهمه اونا همچین و میدونن جونگ سوک یک روزه نیومده مشکوک شدم بهش واسه همین حرفی نزدم
مین هو : خب الان تنها شدیم بگو
جینا : مین هو تو به چه دلیلی اومدی
مین هو : دلیل نداره.
جینا : جونگ سوک کجاست
مین هو : جونگ سوک ؟ آهان داداشت من چه بدونم (😐😐💔💔)
جینا : تهیم چی گفته بهت دقیقا
مین هو : تهیم نه بابات بهم گفت بیام بهت سر بزنم (یه چایی به بدن بزنین تا هستی 😐💔)
جینا : خب سر زدی خوش اومدی حالا بیرون
مین هو : نمیخوای جونگ سوک و ببینی ؟
جینا : میدونستم
مین هو : تو ماشین
رفتم بیرون دیدم دارن تیر اندازی میکنن جونگ سوک داشت تیر اندازی میکرد به بادیگارد های مین هو میدونستم از پس خودش برمیاد
جونگ سوک : حال کردی ؟
جینا : آری
آنا : برگام
این یوپ : حاجی امکان نداره
اون وو : الان چجوری با اون همه بادیگارد در افتادی
آماندا : جونگ سوکه دیگه
جینا : و داداش من
مین هو : هه دستم و خوندی فعلا میرم ولی دوباره میام
که اون وو و این یوپ جلوش و گرفتن
این یوپ : دیر اومدی میخوای زود بری ؟
اون وو : کجا با ابن عجله
آماندا اسلحه مین هو رو گرفت و همینطور وسیله های جنگی دیگش
این یوپ : حالا بفرما برو
اون وو : خوش اومدی حالا هری
ادامه دارد ..........
ببخشید کم شد امروز بازم میزارم 🥺💖
۳.۴k
۲۳ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.