پارت سوم خلافکار من:
پارت سوم خلافکار من:
+ الان اسلحه رو سرم بود و تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که شوکرم رو بزنم
از توی جیبم درش آوردم و گذاشتم رو بدنش
افتاد روی زمین و من قبل از اینکه برم با چوبی که کنار دستم بود زدمش میخواستم ماسکش رو در بیارم که چشماش رو باز کرد دوباره زدمش و فرار کردم
از پلیس منطقه بابت همکاری با قاتل شکایت کردم و مدرک هم داشتم صداش ضبط شده قاتل و جواب ندادن تماس ها از طرف پلیس
همه شون رو انداختم زندان
این حمله باعث شد بفهمم اگر گیر بیوفتم فقط خودم از خودم میتونم محافظت کنم
( تق تق تق )
+ کیه ؟
! منم کارگاه
دوباره ایننن
+ بیا تو
! چشم ، بفرمایید گل برای گل
+ دوباره؟ مرسی ولی دیگه برام گل نیار
بزارین توضیح بدم ، این شخص یه پلیس کشوری هست که خیلی کمکم کرده ولی نکتش اینجاست که عاشقمه و چند بار درخواست دوستی داده ولی من قبول نکردم
من هم خیلی دوستش دارم ولی نه به چشم پارتنرم ، به چشم برادرم
! اینجوری برخورد نکنین
+ ببخشید ، کارم داشتی ؟
! بله ، یه چیزی پیدا کردم که هیچکی نمیتونه بهت بده
+ چی؟
! بهت میگم ، ولی شرط داره
+ چه شرطی؟
! باهام بیرون بیا
+ باشه
لباس پوشیدم و باهاش رفتم بیرون و رفتیم کافه
+ این وقت شب چی میخوای بهم بگی ؟
! میخوام بهت بگم که ، کسی که تو رو اونشب تو رو میخواسته بکشه و اون یکی قاتله
هر دو تاشون خیلی نامحسوسن
تو میگی که یکیشون کشته شده
ولی اونی که تو زدیش
رو هنوز داریم
+ خب اینو خودم میدونم که
!ولی تو یه چیزی رو بهم نگفتی
+ چیو؟
! چوب رو به کجاش زدی؟
+ به پاش و دستش
همینه راست میگی درسته
! و حالا نکته اینجاس که ما همه ی اشخاص محله رو چک کردیم و یه نفر رو پیدا کردیم
که پاش مشکل داره و جای زخم داره
و جای زخمش خیلی تازست
+ وای مرسیییی
! خواهش میکنم
یه وقت بازجویی و دیدار با اون شخص گرفتم
طرف وقتی منو دید یه آرامش خاصی داشت
همون قدر قد بلند و چهار شونه بود
پاهاش هم دقیقا همون بود
چشمای بی رحمش
همه همون بودن
باهاش حرف زدم
صداش هم دقیقا همون بود
ولی مدرکی نداشتم که نگهش دارم
برای همین آزادش کردم ولی یه سری آدم گذاشتم که مراقبش باشن ولی خبری نشد
فکر کردم شاید اونا رو هم با پول خریده
پس خودم رفتم تو کارش
واقعا کار خاصی نمیکرد
برای اینکه ببینم واقعا خودشه یا نه
یه شخصی رو استخدام کردم که تمام ویژگی های مقتول ها رو داشته باشه
ساعت ۱۲ شب فرستادمش که رد بشه
و دیدم که.........
شرط برای پارت بعد :
۶ تا کامنت
+ الان اسلحه رو سرم بود و تنها کاری که میتونستم بکنم این بود که شوکرم رو بزنم
از توی جیبم درش آوردم و گذاشتم رو بدنش
افتاد روی زمین و من قبل از اینکه برم با چوبی که کنار دستم بود زدمش میخواستم ماسکش رو در بیارم که چشماش رو باز کرد دوباره زدمش و فرار کردم
از پلیس منطقه بابت همکاری با قاتل شکایت کردم و مدرک هم داشتم صداش ضبط شده قاتل و جواب ندادن تماس ها از طرف پلیس
همه شون رو انداختم زندان
این حمله باعث شد بفهمم اگر گیر بیوفتم فقط خودم از خودم میتونم محافظت کنم
( تق تق تق )
+ کیه ؟
! منم کارگاه
دوباره ایننن
+ بیا تو
! چشم ، بفرمایید گل برای گل
+ دوباره؟ مرسی ولی دیگه برام گل نیار
بزارین توضیح بدم ، این شخص یه پلیس کشوری هست که خیلی کمکم کرده ولی نکتش اینجاست که عاشقمه و چند بار درخواست دوستی داده ولی من قبول نکردم
من هم خیلی دوستش دارم ولی نه به چشم پارتنرم ، به چشم برادرم
! اینجوری برخورد نکنین
+ ببخشید ، کارم داشتی ؟
! بله ، یه چیزی پیدا کردم که هیچکی نمیتونه بهت بده
+ چی؟
! بهت میگم ، ولی شرط داره
+ چه شرطی؟
! باهام بیرون بیا
+ باشه
لباس پوشیدم و باهاش رفتم بیرون و رفتیم کافه
+ این وقت شب چی میخوای بهم بگی ؟
! میخوام بهت بگم که ، کسی که تو رو اونشب تو رو میخواسته بکشه و اون یکی قاتله
هر دو تاشون خیلی نامحسوسن
تو میگی که یکیشون کشته شده
ولی اونی که تو زدیش
رو هنوز داریم
+ خب اینو خودم میدونم که
!ولی تو یه چیزی رو بهم نگفتی
+ چیو؟
! چوب رو به کجاش زدی؟
+ به پاش و دستش
همینه راست میگی درسته
! و حالا نکته اینجاس که ما همه ی اشخاص محله رو چک کردیم و یه نفر رو پیدا کردیم
که پاش مشکل داره و جای زخم داره
و جای زخمش خیلی تازست
+ وای مرسیییی
! خواهش میکنم
یه وقت بازجویی و دیدار با اون شخص گرفتم
طرف وقتی منو دید یه آرامش خاصی داشت
همون قدر قد بلند و چهار شونه بود
پاهاش هم دقیقا همون بود
چشمای بی رحمش
همه همون بودن
باهاش حرف زدم
صداش هم دقیقا همون بود
ولی مدرکی نداشتم که نگهش دارم
برای همین آزادش کردم ولی یه سری آدم گذاشتم که مراقبش باشن ولی خبری نشد
فکر کردم شاید اونا رو هم با پول خریده
پس خودم رفتم تو کارش
واقعا کار خاصی نمیکرد
برای اینکه ببینم واقعا خودشه یا نه
یه شخصی رو استخدام کردم که تمام ویژگی های مقتول ها رو داشته باشه
ساعت ۱۲ شب فرستادمش که رد بشه
و دیدم که.........
شرط برای پارت بعد :
۶ تا کامنت
۵.۶k
۲۲ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.