یـــادش بخیر توی گرونی گوجه بود رفتم برا خونه گوجه بخرم

یـــادش بخیر توی گرونی گوجه بود رفتم برا خونه گوجه بخرم
گوجه ها کمتر از یک کیلو بود(حدود ۹۵۰گرم)گفتم:«دست شما درد نکنه»٬که پولشو بدم و برم ولی گفت برو بازم بیار چندتا گوجه که اضافه کردم شد یک کیلو٬ ولی بقال اصراراً گفت بازم بزار یک کیلو صد گرم شد ولی بقال یک کیلو حساب کرد گفتم:«عمو زیاد کشیدی»
گفت:«چربی(اضافه)ترازو برکت ترازوِ.»
هیچ وقت این حرفشو فراموش نمیکنم؛یادم رفت به روزی که یه دختر رفت به مغازه ای و به صاحب مغازه گفت:«امشب تولد برادرمه پدر و مادرم از هم طلاق گرفتند یه کیک کوچیک من بدید "هرجور بخوای" باهات حساب میکنم»
و من تاسف خوردم برای انسانیتی که از صاحب مغازه مرده بود و اون حاضر نشد بخاطر مردونگیش(که نداشت)از چند هزار تومن کیک بگذره و کیک رو رایگان و بدون چشم داشتی به دختر بده.حداکثر مردونگی که اون کرده این بوده که به دختره گفته«نه».
و در آخر ««إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ وَ کُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ فَکُونُوا أَحْرارًا فی دُنْیاکُم»»
ای شیعه ی مرتضی علی؛علی خودش لقمه دهان مرد کوری میزاشت که بهش دشنام میداد.
ای شمایی که ادعای تمدن ۲۵۰۰سالتون میشه و کوروش٬کوروش میکنید بخدا اونا هم آریایی ایند یا حداقل انسانند.
حتی اگه دین ندارید و به چیزی عقیده ندارید««آزادمرد»»باشید.
یا بنی آدم أین تذهبون؟؟؟
از کجا رسیدم به کجا.از کجا رسیدیم به کجا!!!