after dark p.t18
جیمین بود در زده بود..
+بله
(علامت جیمین یادم نی زیاد حالا بدونید جیمینه)
#بیا عصرونه ..ا.ت کو
ا.ت که داشت صداشون رو میشنید استرس گرفت
+گفتش میخواد بره اتاق کارش و کسی اصلا نره اونجا..حالا اگه میخوای دوتا ایمون بمیریم برو تو اتاق کارش
#اوک من میرم پایین
+اوک
و در حموم رو بست
ا.ت که نفس عمیقی کشید و خدا و مسیح و همه رو شکر کرد که جونگکوک جمعش کرد
+بنظرم الان سر سفره باید بگیم
فلش بک به سر سفره-
ا.تی که از سر دلدرد داشت پاره میشد به اون ور سفره به جونگکوک اشاره کرد که بحث رو شروع کنه
صدای صاف کردن گلوی جونگکوک همه رو به توجه همه رو به خودش جلب کرد
+خب..من و ا.ت میخواستیم یه حرف هایی رو بهتون بگیم
ا.تی که داشت سرخ میشد سرش رو گرفت پایین
همه تعجب کردن چون هیچوقت ا.ت رو اینطوری ندیده بودن
جیمینی که فوضولیش گرفته بود توی اتاق کار ا.ت رفت و فهمید این دوتا یه چند راندی باهم رفتن
با پوزخند به ا.ت نگاه کرد که ا.ت باز قیافه سردشو بهش هدیه داد
#مامان این دوتا
_میشه خفه شی
+هعی باز این دوتا شروع کردن
م.ا:چیزی شده
#من باید باهاتون خصوصی بحرفم
_رفتی اتاق کارم نه؟
#مطمئن شدم...پس توعم توی..
_اره بودم
+وای تمومش کنید بزارید بقیه هم بفهمند چی میگم:/
(لیسا:¥)
¥پس درست حدس زدیم جیمین
#بله بله چند را..
_خفه شید بزارید جونگکوک حرف بزنه(داد)
+بله
(علامت جیمین یادم نی زیاد حالا بدونید جیمینه)
#بیا عصرونه ..ا.ت کو
ا.ت که داشت صداشون رو میشنید استرس گرفت
+گفتش میخواد بره اتاق کارش و کسی اصلا نره اونجا..حالا اگه میخوای دوتا ایمون بمیریم برو تو اتاق کارش
#اوک من میرم پایین
+اوک
و در حموم رو بست
ا.ت که نفس عمیقی کشید و خدا و مسیح و همه رو شکر کرد که جونگکوک جمعش کرد
+بنظرم الان سر سفره باید بگیم
فلش بک به سر سفره-
ا.تی که از سر دلدرد داشت پاره میشد به اون ور سفره به جونگکوک اشاره کرد که بحث رو شروع کنه
صدای صاف کردن گلوی جونگکوک همه رو به توجه همه رو به خودش جلب کرد
+خب..من و ا.ت میخواستیم یه حرف هایی رو بهتون بگیم
ا.تی که داشت سرخ میشد سرش رو گرفت پایین
همه تعجب کردن چون هیچوقت ا.ت رو اینطوری ندیده بودن
جیمینی که فوضولیش گرفته بود توی اتاق کار ا.ت رفت و فهمید این دوتا یه چند راندی باهم رفتن
با پوزخند به ا.ت نگاه کرد که ا.ت باز قیافه سردشو بهش هدیه داد
#مامان این دوتا
_میشه خفه شی
+هعی باز این دوتا شروع کردن
م.ا:چیزی شده
#من باید باهاتون خصوصی بحرفم
_رفتی اتاق کارم نه؟
#مطمئن شدم...پس توعم توی..
_اره بودم
+وای تمومش کنید بزارید بقیه هم بفهمند چی میگم:/
(لیسا:¥)
¥پس درست حدس زدیم جیمین
#بله بله چند را..
_خفه شید بزارید جونگکوک حرف بزنه(داد)
۱.۸k
۰۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.