تعصب p.7
اون دو همدیگه رو دوست داشتن
شب شده بود ولی هنوز بیدار بودین و باهم دیگه حرف میزدین و فیلم میدیدین که هوپ متوجه هتویی که رو شونه هاش خوابیدی شد
خواست بقلت کنه که نزاشتی
+اذیت نکن
_بلند شو اینجا سرما میخوری
بلند شدی و هوپ بعد خاموش کردن پشت سرت اومد که با صدای شکستن شیشه هردو به پشت برگشتید
الکس بود بازم اون عوضی پول پرست
+اینجا چه غلطی میکنی
%جنگل زیباییه گفتم بیام تفریح(تمسخر)
تفنگش رو سمت جیهوپ گرفت خواست شلیک کنه که مغزش پاشیده شده و به زمین افتاد
جیغ بنفشی کشیدی و جیهوپ رو بقل کردی که تهیونگ پست سر الکس وارد شد
%میدونستم داره یه غلطی میکنه تو چرا اینقدر سربه هوایی دختر وسط این جنگل بدون بادیگارد تنهایی چیکار میکنین:/
هنوز نمیتونستی به جنازش نگاه کنی گریه میکردی و خب طبیعتا ترسیده بودی
تهیونگ تلفنش رو برداشت و با فردی تماس گرفت و انگار برای جمع کردن جنازه اون عوضی قرار بود بیان
جیهوپ سمت اتاق بردت و بعد از اینکه جات امنه از اتاق خارج شد
_ممنونم
%کاری نکردم…فقط بادیگارد میفرستم اینجا تو که نمیخای دوست نامزد منو بکشی ها
_نه (خنده)
سمت اشپزخونه رفت و فنجون قهوه تلخی رو برای تهیونگ اورد
_واقعا ازت ممنونم کاش منم میتونستم برای نامزدت کاری کنم
%کاری نمیشه کرد نزار هانا بفهمه سرطان داره بزار تو همون فکر اینکه بهم خیانت کرده باشه
_جنازه اونو چیکار میکنی؟
%میندازمش تو دریا…یکی پیداش میکنه
تلخ؟هنوز یادته هیونگ (لبخند)
"فلش بک به صبح"
چشماتو باز کردی که گربه ای رو کنارت دیدی مشغول ناز کردنش بودی که یاد دیشب افتادی سریع بلند شدی که گربه هم ترسید از اتاق خارج شدی
انگار دیشب از ترس بیهوش شده بودی
به سمت حال رفتی که معشوقه�ت رو روی مبل دیدی که داره کتاب میخونه
+حالت خوبه (ترسیده)
_بیدار شدی…اره بیا بشین
خبری از جنازه و شیشه های شکسته نبود فقط پنجره هنوز شیشه نداشت
گربه پشمالویی که تو اتاق دیدی سمتتون اومد
اصلا فرصت ویرایش نداشتم ریده شده(ಥ﹏ಥ)
شب شده بود ولی هنوز بیدار بودین و باهم دیگه حرف میزدین و فیلم میدیدین که هوپ متوجه هتویی که رو شونه هاش خوابیدی شد
خواست بقلت کنه که نزاشتی
+اذیت نکن
_بلند شو اینجا سرما میخوری
بلند شدی و هوپ بعد خاموش کردن پشت سرت اومد که با صدای شکستن شیشه هردو به پشت برگشتید
الکس بود بازم اون عوضی پول پرست
+اینجا چه غلطی میکنی
%جنگل زیباییه گفتم بیام تفریح(تمسخر)
تفنگش رو سمت جیهوپ گرفت خواست شلیک کنه که مغزش پاشیده شده و به زمین افتاد
جیغ بنفشی کشیدی و جیهوپ رو بقل کردی که تهیونگ پست سر الکس وارد شد
%میدونستم داره یه غلطی میکنه تو چرا اینقدر سربه هوایی دختر وسط این جنگل بدون بادیگارد تنهایی چیکار میکنین:/
هنوز نمیتونستی به جنازش نگاه کنی گریه میکردی و خب طبیعتا ترسیده بودی
تهیونگ تلفنش رو برداشت و با فردی تماس گرفت و انگار برای جمع کردن جنازه اون عوضی قرار بود بیان
جیهوپ سمت اتاق بردت و بعد از اینکه جات امنه از اتاق خارج شد
_ممنونم
%کاری نکردم…فقط بادیگارد میفرستم اینجا تو که نمیخای دوست نامزد منو بکشی ها
_نه (خنده)
سمت اشپزخونه رفت و فنجون قهوه تلخی رو برای تهیونگ اورد
_واقعا ازت ممنونم کاش منم میتونستم برای نامزدت کاری کنم
%کاری نمیشه کرد نزار هانا بفهمه سرطان داره بزار تو همون فکر اینکه بهم خیانت کرده باشه
_جنازه اونو چیکار میکنی؟
%میندازمش تو دریا…یکی پیداش میکنه
تلخ؟هنوز یادته هیونگ (لبخند)
"فلش بک به صبح"
چشماتو باز کردی که گربه ای رو کنارت دیدی مشغول ناز کردنش بودی که یاد دیشب افتادی سریع بلند شدی که گربه هم ترسید از اتاق خارج شدی
انگار دیشب از ترس بیهوش شده بودی
به سمت حال رفتی که معشوقه�ت رو روی مبل دیدی که داره کتاب میخونه
+حالت خوبه (ترسیده)
_بیدار شدی…اره بیا بشین
خبری از جنازه و شیشه های شکسته نبود فقط پنجره هنوز شیشه نداشت
گربه پشمالویی که تو اتاق دیدی سمتتون اومد
اصلا فرصت ویرایش نداشتم ریده شده(ಥ﹏ಥ)
۳.۹k
۱۶ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.