(ازدواج اجباری)pt.2
Pt.2
ویو یونا
ایشش ایکبیری حتی یه خدافظی هم نکرد ولش کن اصن رفتم یه چرت زدم که گوشیم زنگ خورد
&الو یوناا
+یونا و مرض یونا و درد خواب بودم مثلا چی میخوای
&امشب با بچه ها میریم شهربازی و خرید میای
+مگه میشه من نیام چه ساعتی
&ساعت شیش من دم درم بای
+بای
دیدم ساعت 5:00رفتم یه دوش نیم ساعته گرفتم لباسامو پوشیدم و موهامو بالا بستم که صدا بوق میا اومد رفتم سوار شدم که...
&چه خبر دیروز خوش گذشت
+نه
رسیدیم که کای رو دیدم پریدم بغلش
+عررر سلام
کای:سلام چغندر
+کثافط پفیوز شده
(خب بچه اکیپ اینا شامل
یونا_میا_کای_میسو_سوهو میشه که از دبیرستان با همن)
+خب بچه ها آماده این
﷼بلههههه(این یعنی همشون)
رفتیم چرخ فلک رفتیم رستوران اینا که دیگه وقط خدافظی بود
+بچه هاا من قراره ازدواج کنم
میسو:مبارکک
+ظهر مار قراره با برادر میا ازدواج کنم به خاطر شرکت
سوهو:فاطحت خوندست خیلی رو مخه داداشش
&-+حق
&خب دیگه ما میریم
تو ماشین
+وای امروز چند شنبه
& چهارشنبه
+چیی فردا عروسیه
&اره قراره برات خواهر شوهر بازی دربیارم
+😪خدا بهم رحم کنه
&میای خونم
+معلومه که میام
رفتیم خونه میا
+میا اون لباس خوابم که اینجا گذاشته بودم کجاست
&بیا
+کجا بود
&جلو چشمت
رفت پوشید لباس رو
&وای چه سکسی شدی خوشبحال کوک
_جدی
+-&جیغغغغغغغ
+تو اینجا چیکار میکنی
_خونه خواهرمه به تو چه
+برو بیرون من لباسم مناسب نیست
_اول اخرش من میبینمت
+ما ازدواجمون اجباریه قرار نیست اتفاقی بیوفته
_نشنیدی دایی چی گفت
گفت باید وارث بیاریم من که علاقه ای بهت ندارم
+نه پ من دوست دارم چندش ایکبیری
&بیا بریم عشقم اینو ولش کن
+بریم
فردا صبح
ویو یونا
با الارمم بیدار شدم هعی یادش بخیر ( فلش بک 10سال پیش اون موقع دوازده سالش بود کوک 15سال)م.ک:عمه تو اگه پسرم عاشقت شد باهاش ازدواج نکن همه مردا لنگه همن همشون کله خرابن
+عمه من بمیرم هم با پسرت ازدواج نمی کنم
م.ک:🤣🤣🤣
(پایان فلش بک)
هعی چیکار کنم دیگه رفتم یه دوش گرفتم اماده شدم دیدم میا و کوک دم درن
_بیا بریم دیر میشه
+من و میا توی ارایشگاه هستیم باهم میریم
&راست میگه اینجور بهتره
_من دم در منتظرم
+پسره ی...
رفتیم ارایشگاه وای استرس داشتم
&خوب به اعصابت مصلت باش
+🤣🤣🤣
هوف بلخره تموم شد خدافظی کردیم و رفتیم (تو این لحظه فیلم بردار ازشون فیلم میگیره)
کوک برام درو باز کرد و نشستم
+هوففف
_باز چته
+سرم درد میکنه ارایشگر ایکبیری موهامو کند
رسیدن
ویو کوک
دیدم یونا به هم راه دایی داره میاد وقتی دایی دستشو ول کرد دستشو گرفتم و رفتیم که همه شروع به دست زدن کردن
#........
_سوگند یاد میکنم
#......
+من نیز سوگند یاد میکنم
#شمارو زن و شوهر اعلام میکنم میتونین هم رو ببوسین
که کوک
بوسید مجبور شدم همراهی کنم
هوففف عه دیدم اکیپمون اونجا دارن حرف میزنن
رفتم بغل کای بعد میسو بعد رفتم بغل سوهو
سوهو:عررر ازدواج کردی
+میدونم میشه دوباره نگی
&نظرتون چیه بریم وسط قر بدیم
ویو یونا
رفتم به دی جی گفتم اهنگ violet رو بزار بعد رفتیم وسط شروع کردیم رقصیدن البته همه مهمونا رفته بودن و فقط خودمون بودیم به خاطر راحت بودیم که دیدم کوک چپ چپ نگاه میکنه داگه بچه ها رفتن منم باید میرفتم.
ویو کوک
دیدم باز رفت بغل پسرا...اصلا به من چه یکم بعد رفت داشت میرقصید دیگه اعصابم خورد شد دارم برات.
&یونا من دیگه میرم
+باشه خداحافظ
_بریم دیگه
+باشه
حمایتتتتت
اسلاید دو برا شهربازی
ویو یونا
ایشش ایکبیری حتی یه خدافظی هم نکرد ولش کن اصن رفتم یه چرت زدم که گوشیم زنگ خورد
&الو یوناا
+یونا و مرض یونا و درد خواب بودم مثلا چی میخوای
&امشب با بچه ها میریم شهربازی و خرید میای
+مگه میشه من نیام چه ساعتی
&ساعت شیش من دم درم بای
+بای
دیدم ساعت 5:00رفتم یه دوش نیم ساعته گرفتم لباسامو پوشیدم و موهامو بالا بستم که صدا بوق میا اومد رفتم سوار شدم که...
&چه خبر دیروز خوش گذشت
+نه
رسیدیم که کای رو دیدم پریدم بغلش
+عررر سلام
کای:سلام چغندر
+کثافط پفیوز شده
(خب بچه اکیپ اینا شامل
یونا_میا_کای_میسو_سوهو میشه که از دبیرستان با همن)
+خب بچه ها آماده این
﷼بلههههه(این یعنی همشون)
رفتیم چرخ فلک رفتیم رستوران اینا که دیگه وقط خدافظی بود
+بچه هاا من قراره ازدواج کنم
میسو:مبارکک
+ظهر مار قراره با برادر میا ازدواج کنم به خاطر شرکت
سوهو:فاطحت خوندست خیلی رو مخه داداشش
&-+حق
&خب دیگه ما میریم
تو ماشین
+وای امروز چند شنبه
& چهارشنبه
+چیی فردا عروسیه
&اره قراره برات خواهر شوهر بازی دربیارم
+😪خدا بهم رحم کنه
&میای خونم
+معلومه که میام
رفتیم خونه میا
+میا اون لباس خوابم که اینجا گذاشته بودم کجاست
&بیا
+کجا بود
&جلو چشمت
رفت پوشید لباس رو
&وای چه سکسی شدی خوشبحال کوک
_جدی
+-&جیغغغغغغغ
+تو اینجا چیکار میکنی
_خونه خواهرمه به تو چه
+برو بیرون من لباسم مناسب نیست
_اول اخرش من میبینمت
+ما ازدواجمون اجباریه قرار نیست اتفاقی بیوفته
_نشنیدی دایی چی گفت
گفت باید وارث بیاریم من که علاقه ای بهت ندارم
+نه پ من دوست دارم چندش ایکبیری
&بیا بریم عشقم اینو ولش کن
+بریم
فردا صبح
ویو یونا
با الارمم بیدار شدم هعی یادش بخیر ( فلش بک 10سال پیش اون موقع دوازده سالش بود کوک 15سال)م.ک:عمه تو اگه پسرم عاشقت شد باهاش ازدواج نکن همه مردا لنگه همن همشون کله خرابن
+عمه من بمیرم هم با پسرت ازدواج نمی کنم
م.ک:🤣🤣🤣
(پایان فلش بک)
هعی چیکار کنم دیگه رفتم یه دوش گرفتم اماده شدم دیدم میا و کوک دم درن
_بیا بریم دیر میشه
+من و میا توی ارایشگاه هستیم باهم میریم
&راست میگه اینجور بهتره
_من دم در منتظرم
+پسره ی...
رفتیم ارایشگاه وای استرس داشتم
&خوب به اعصابت مصلت باش
+🤣🤣🤣
هوف بلخره تموم شد خدافظی کردیم و رفتیم (تو این لحظه فیلم بردار ازشون فیلم میگیره)
کوک برام درو باز کرد و نشستم
+هوففف
_باز چته
+سرم درد میکنه ارایشگر ایکبیری موهامو کند
رسیدن
ویو کوک
دیدم یونا به هم راه دایی داره میاد وقتی دایی دستشو ول کرد دستشو گرفتم و رفتیم که همه شروع به دست زدن کردن
#........
_سوگند یاد میکنم
#......
+من نیز سوگند یاد میکنم
#شمارو زن و شوهر اعلام میکنم میتونین هم رو ببوسین
که کوک
بوسید مجبور شدم همراهی کنم
هوففف عه دیدم اکیپمون اونجا دارن حرف میزنن
رفتم بغل کای بعد میسو بعد رفتم بغل سوهو
سوهو:عررر ازدواج کردی
+میدونم میشه دوباره نگی
&نظرتون چیه بریم وسط قر بدیم
ویو یونا
رفتم به دی جی گفتم اهنگ violet رو بزار بعد رفتیم وسط شروع کردیم رقصیدن البته همه مهمونا رفته بودن و فقط خودمون بودیم به خاطر راحت بودیم که دیدم کوک چپ چپ نگاه میکنه داگه بچه ها رفتن منم باید میرفتم.
ویو کوک
دیدم باز رفت بغل پسرا...اصلا به من چه یکم بعد رفت داشت میرقصید دیگه اعصابم خورد شد دارم برات.
&یونا من دیگه میرم
+باشه خداحافظ
_بریم دیگه
+باشه
حمایتتتتت
اسلاید دو برا شهربازی
۹.۶k
۱۱ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.