لطفاً بی حجاب ها هم بخوانند.
لطفاً #بی_حجاب_ها هم بخوانند.
تویِ کتابِ «سه دقیقه در قیامت»، که به نقلِقول از یک تجربهگرِ نزدیک به مرگ نوشته شده؛ خانمی هم توی این ماجرا، طیِ یک تصادفِ هولناک، روحش از بدنش خارج میشه و به موقعِ حسابرسی اعمالش، با اینکه کارهایِ بدش رو ترک کرده بود، توبه کرده بود، به خودش قول داده بود که اشتباهات گذشتهاش رو ترک و جبران بکنه،
به چشم دید که... #بخوان
بُرِشی از کتاب:
[ امّا يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم.]
[ یکي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميکنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبهپذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟]
[گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگيام وارد نكنم. حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند.]
[ آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حقالناس بدهكار هستي.]
[ وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهرهاي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدونِ حجابِ صحيح از خانه بيرون ميآمدي، اين تعداد از مردان، با ديدنِ شما دچار مشكالت مختلف شدند. بسیاری از آنها، همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلافِ بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردانِ جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و..]
[ گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ ميکردند و نگاه نميكردند.]
[ به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها، به شما نگاه ميکردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروهِ زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد.
اما اكنون به دليلِ عدم رعايت دستور خداوند در زمينهی حجاب، در گناهِ آنها شريك هستي. تو باعث اين مشکلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتنِ زندگیِ آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناسِ اين هزار و صد نفر، در
گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تکتکِ آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري.]
[ این خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم. هرچه گفتند قبول كردم..]
📌 خیلی وقت پیش این کتاب رو خونده بودم،
که شاملِ خاطراتِ یک تجربهگرِ نزدیک به مرگ، شبیهِ برنامهی آقای موزون (زندگی پس از زندگی) بود. نمیدونم چرا ولی یکآن به ذهنم خطور کرد و دلم خواست پستاش بکنم..
ادامهاش رو میتونید از فایل pdf اش دنبال کنید.
.
تویِ کتابِ «سه دقیقه در قیامت»، که به نقلِقول از یک تجربهگرِ نزدیک به مرگ نوشته شده؛ خانمی هم توی این ماجرا، طیِ یک تصادفِ هولناک، روحش از بدنش خارج میشه و به موقعِ حسابرسی اعمالش، با اینکه کارهایِ بدش رو ترک کرده بود، توبه کرده بود، به خودش قول داده بود که اشتباهات گذشتهاش رو ترک و جبران بکنه،
به چشم دید که... #بخوان
بُرِشی از کتاب:
[ امّا يكباره داد زدم: من كه امروز توبه كردم. من واقعاً نيت كردم كه كارهاي گذشته را تكرار نكنم.]
[ یکي از دو مأموري كه در كنارم بود گفت: بله، از شما قبول ميکنيم، شما واقعاً توبه كردي و خدا توبهپذير است. تمام كارهاي زشت شما پاك شده، اما حق الناس را چه ميكني؟]
[گفتم: من با تمام بديها خيلي مراقب بودم كه حق كسي را در زندگيام وارد نكنم. حتي در محل كار، بيشتر ميماندم تا مشكلي نباشد. تمام بيماران از من راضي هستند.]
[ آن فرشته گفت: بله، درست ميگويي، اما هزار و صد نفر از مردان هستند كه به آنها در زمينه حقالناس بدهكار هستي.]
[ وقتي تعجب مرا ديد، ادامه داد: خداوند به شما قد و قامت و چهرهاي زيبا عطا كرد، اما در مدت زندگي، شما چه كردي؟!
با لباسهاي تنگ و نامناسب و آرايش و موهاي رنگ شده و بدونِ حجابِ صحيح از خانه بيرون ميآمدي، اين تعداد از مردان، با ديدنِ شما دچار مشكالت مختلف شدند. بسیاری از آنها، همسرانشان به زيبايي شما نبودند و زمينه اختلافِ بين زن و شوهرها شدي. برخي از مردانِ جوان كه همكار يا بيمار شما بودند، با ديدن زيبايي شما به گناه افتادند و..]
[ گفتم: خب آنها چشمانشان را حفظ ميکردند و نگاه نميكردند.]
[ به من جواب داد: شما اگر پوشش و حريمها و حجاب را رعايت ميكردي و آنها، به شما نگاه ميکردند، ديگر گناهي براي شما نبود. چون خداوند به هر دو گروهِ زن و مرد در قرآن دستور داده كه چشمانتان را حفظ كنيد.
اما اكنون به دليلِ عدم رعايت دستور خداوند در زمينهی حجاب، در گناهِ آنها شريك هستي. تو باعث اين مشکلات شدي و اين کار، از بين بردن حق مردم در داشتنِ زندگیِ آرام است. تو آرامش زندگي آنها را گرفتي و اين حقالناس است. پس به واسطه حقالناسِ اين هزار و صد نفر، در
گرفتاري و عذاب خواهي بود تا تکتکِ آنها به برزخ بيايند و بتواني از آنها رضايت بگيري.]
[ این خانم ادامه داد: هيچ دفاعي نميتوانستم از خودم انجام دهم. هرچه گفتند قبول كردم..]
📌 خیلی وقت پیش این کتاب رو خونده بودم،
که شاملِ خاطراتِ یک تجربهگرِ نزدیک به مرگ، شبیهِ برنامهی آقای موزون (زندگی پس از زندگی) بود. نمیدونم چرا ولی یکآن به ذهنم خطور کرد و دلم خواست پستاش بکنم..
ادامهاش رو میتونید از فایل pdf اش دنبال کنید.
.
۳۹.۱k
۳۱ فروردین ۱۴۰۲