چو روزگار نسازد ستیزه نتوان برد سعدی تو کیستی که در این حلقه کمند گفتم که برآید آبی از چاه امید طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفیم هم بدهد دور روزگار مرادت با چو قضا آید اختیار نماند
۲.۲k
۲۹ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.