اين شعر زيبا تقديم به اونهايي که دلشون براي حرم امام رضا
اين شعر زيبا تقديم به اونهايي که دلشون براي حرم امام رضا عليه السلام، يه ذره شده:
•٠·˙
حرم لبريز زائرها
مسافرها
مجاورها
گروهي آذري ها و گروهي از شمالي ها
يکي از پاي قالي و يکي از بين شالي ها
وحالا هرکدام آرام
زبان واکرده در اين ازدحام، آرام:
"ببين اين دست پينه بسته را آقا
ببين اين شانه هاي خسته را آقا
به بيخوابي دوچشم خويش رامجبووور کردم من
به زحمت پول مشهد آمدن را جوور کردم من
نشستم تا بگيرم دامن ايوان طلايي را
به سمتت باز کردم دست خالي گدايي را"
يکي درد دلش را با امام مهربان مي گفت
يکي بالاي گلدسته اذان ميگفت
صدا پيچيد در صحن و حرم، گويا درو ديوار با انصاريان ميگفت:
"اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي..."
يکي بغض ميان آه را ميگفت
يکي هم خستگي راه را ميگفت
جوان زايري در گريه هايش"آمدم اي شاااه" را ميگفت.
خلاصه عده اي اينجا و خيلي ها ز راه دور ،
دلگير حرم هستند
همانهايي که جاماندند و حالا پاي تصوير حرم هستند..
.
.
◄ اگر دلت امام رضايي شد، ديگران رو هم از اين کيف معنوي محروم نکن!
•٠·˙
حرم لبريز زائرها
مسافرها
مجاورها
گروهي آذري ها و گروهي از شمالي ها
يکي از پاي قالي و يکي از بين شالي ها
وحالا هرکدام آرام
زبان واکرده در اين ازدحام، آرام:
"ببين اين دست پينه بسته را آقا
ببين اين شانه هاي خسته را آقا
به بيخوابي دوچشم خويش رامجبووور کردم من
به زحمت پول مشهد آمدن را جوور کردم من
نشستم تا بگيرم دامن ايوان طلايي را
به سمتت باز کردم دست خالي گدايي را"
يکي درد دلش را با امام مهربان مي گفت
يکي بالاي گلدسته اذان ميگفت
صدا پيچيد در صحن و حرم، گويا درو ديوار با انصاريان ميگفت:
"اللهم صل علي علي بن موسي الرضا المرتضي..."
يکي بغض ميان آه را ميگفت
يکي هم خستگي راه را ميگفت
جوان زايري در گريه هايش"آمدم اي شاااه" را ميگفت.
خلاصه عده اي اينجا و خيلي ها ز راه دور ،
دلگير حرم هستند
همانهايي که جاماندند و حالا پاي تصوير حرم هستند..
.
.
◄ اگر دلت امام رضايي شد، ديگران رو هم از اين کيف معنوي محروم نکن!
۴۱۸
۱۳ بهمن ۱۳۹۳
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.