من هنوزم شبایی که دلم میگیره ؛ آخرین پناهم تویی!

من هنوزم شبایی که دلم میگیره ؛ آخرین پناهم تویی!
درست مثل همون موقه هایی که بهت زنگ میزدم و پشت گوشی واست گریه میکردم!
میام گوشی و میگیرم دستم و توی صفحه چتت انقد مینویسم و مینویسم که بغضم بترکه و آروم شم!
بعدم حرفام و همراه اشکام پاک میکنم و میرم رد کارم!
میدونستی بعدت کلی آدم اومدن تو زندگیم!؟؟
ولی هیچ کدوم طُ نشدن!
من هنوزم بهت فک میکنم!...
انقد زیاد که خواب و خیالمم بهت گره میخوره و میبینمت!
میبینمت که گاهی میای و کنارم میشینی ، گاهیم از دور میبینمت که خوشحالی!...
مثل خودت که خوشحالیای الکی منو از دور دیدی و فکر کردی خوبم ، اونم درست زمانی که تو درد تنهایی غرق شده بودم!
میگم...
من برات مینویسم!
همیشه و از صمیم قلب...
فقد بديش اینه هیچ وقت نمیبینی شون!
راستی...
کاش هیچ کس چشمات و تو عکس پروفایلت نمی‌دید :)
#کیانا_نوشت
بیستم مهر 1400
03:30

پ.ن : جانا زور هیچ کس به آروم کردن دلتنگیای من نمیرسه!
جز تو ، که بهم بگی دوسم داری!...
به اندازه ی تمام زخمای قلبم و خلاء آدمای گذشته م...

حرفی چیزی!؟🙂 :
https://harfeto.timefriend.net/16359104176232