عشق ممنوع!(21)
چشمام رو به زور باز کردم.نوری که توی اتاق بود اذیتم می کرد ولی اهمیت نمی دادم.به محض اینکه چشمام رو باز کردم یه پرستار دیدم که داشت سوزن داخل سرمم می کرد.تا منو دید داد زد و یه چیزی به کره ای گفت.بی توجه بهشون رومو کردم اونور که اون آیدل رو دیدم.
"یه لحظه،اون اینجا چه می کنه؟!"
#خوبی؟!
تو منو آوردی؟!
#آره.
(فلش بک)
از زبان جیمین:
وقتی دیدم بیهوش شد بلافاصله به سمتش دویدم.اون چش شده؟!براید استایل بغلش کردم و سوار ماشینم کردمش.با سرعت به سمت اولین بیمارستانی که دیدم رانندگی کردم.
وقتی رسیدم همونطور که گذاشتمش توی ماشین دوباره براید استایل بغلش کردم و بردمش تو.بعد از اینکه درخواست کمک کردم پرستار ها و دکترها اومدن سمتم و من گذاشتمش روی تختی که آورده بودن.
(پایان فلش بک)
با سر جواب مثبت دادم و بهش گفتم:
من نمی فهمم اینا چی میگن!میشه ترجمه کنی؟!
#باشه
و رفت.بلد از اینکه باهاشون صحبت کرد اومد.
چی شد؟!
#راستش متوجه نشدم:/
پوکر نگاهش کردم و گفتم بهشون بگو بیان اینجا.من اصطلاحات پزشکی رو متوجه میشم.
#اما...
اما چی؟!
#هیچی.الان میگم.
باشه.
و رفت سمتشون.یکم بعد خودشون اومدن.و اون آیدل شروع به ترجمه کردن کرد.
#راستش میگن که به خاطر خوردن زیاد قرص های زیاد مسموم شدی و یه چیزای دیگه که متوجهشون نشدم.
آها.ممنونم.
و یکم که گذشت به دکتره گفتم: تو دکتری؟!
گیج نگاهم کرد.منم چون یکم کره ای بلد بودم گفتم:چجوری درس خوندی که زبان هیچی بلد نیستی؟!
متعجب نگاهم کرد و خواست چیزی بگه ولی بعد از اینکه به اون آیدل نگاهدکرد سرش رو انداخت پایین و رفت.
بابام نیستی که جلوی من به غریبه اشاره میکنی!
#چرا اینجوری می کنی؟!با اون چی کار داری؟!
به تو چه؟!
#اوووففف!!!آدمو کلافه می کنی!!!
"یه لحظه،اون اینجا چه می کنه؟!"
#خوبی؟!
تو منو آوردی؟!
#آره.
(فلش بک)
از زبان جیمین:
وقتی دیدم بیهوش شد بلافاصله به سمتش دویدم.اون چش شده؟!براید استایل بغلش کردم و سوار ماشینم کردمش.با سرعت به سمت اولین بیمارستانی که دیدم رانندگی کردم.
وقتی رسیدم همونطور که گذاشتمش توی ماشین دوباره براید استایل بغلش کردم و بردمش تو.بعد از اینکه درخواست کمک کردم پرستار ها و دکترها اومدن سمتم و من گذاشتمش روی تختی که آورده بودن.
(پایان فلش بک)
با سر جواب مثبت دادم و بهش گفتم:
من نمی فهمم اینا چی میگن!میشه ترجمه کنی؟!
#باشه
و رفت.بلد از اینکه باهاشون صحبت کرد اومد.
چی شد؟!
#راستش متوجه نشدم:/
پوکر نگاهش کردم و گفتم بهشون بگو بیان اینجا.من اصطلاحات پزشکی رو متوجه میشم.
#اما...
اما چی؟!
#هیچی.الان میگم.
باشه.
و رفت سمتشون.یکم بعد خودشون اومدن.و اون آیدل شروع به ترجمه کردن کرد.
#راستش میگن که به خاطر خوردن زیاد قرص های زیاد مسموم شدی و یه چیزای دیگه که متوجهشون نشدم.
آها.ممنونم.
و یکم که گذشت به دکتره گفتم: تو دکتری؟!
گیج نگاهم کرد.منم چون یکم کره ای بلد بودم گفتم:چجوری درس خوندی که زبان هیچی بلد نیستی؟!
متعجب نگاهم کرد و خواست چیزی بگه ولی بعد از اینکه به اون آیدل نگاهدکرد سرش رو انداخت پایین و رفت.
بابام نیستی که جلوی من به غریبه اشاره میکنی!
#چرا اینجوری می کنی؟!با اون چی کار داری؟!
به تو چه؟!
#اوووففف!!!آدمو کلافه می کنی!!!
۸.۵k
۳۰ خرداد ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.